خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر در مناطقی که قلمروی مسلط گیاهان بود، چه به عنوان منبع غذا و چه نشانههای رمز و راز زندگی، اسطورههای اصلی ناشی از شناخت شباهتهایی است که میان فرآیند زندگی گیاهی و زندگی انسانی وجود دارد:تولد و رشد از درون مرگ و افساد،و بیتفاوتی نسبت به فرد؛و همپای آن،مناسک آدمیان نیز اغلب بر محور شکلهایی از قربانی انسان استوار بود،و گمان این آدمیان چنین بود که از این طریق حیات و نیرو میگیرد، قدرتی که تصور میرفت از مرگ نشأت میگیرد.
اما طرفه آنکه در همان نمادهایی که کلیسا برای آموزش این دو مقوله از آنها استفاده میکرد،تعالیم متضاد آن بهطور تلویحی وجود داشت،که از طریق سکوت قوالب گویای خود مستقیم و بیواسطه و به خودی خود با دل انسان سخن میگفت؛و در نوشتههای اکهارت مثل نوشتههای دانته، و نیز در داستانهای سلحشوری جام مقدس و تریستان، همان آموزش کهن انسا ابدی سر بر میآورد،انسانی که همهی شکلها و تجربههای موجود در عالم چه در آسمان و چه در دوزخ در درون وی خانه دارد و از جان وی نشأت گرفته است.
انگارهی کوچک مردم در دو تصویری که دیدیم،نخست همان که اکهارت میدانست بیانگر آن است که تثلیث فطری همهی ماست و از آگاهی و دانش ما زاده میشود؛دوم،همانگونه که کرتیها میدانستند،این زن-خدا زهدان مادر است، بازگشت غایی تمامی هستی است؛و سوم،همانگونه که ظاهرا همهی عالم بجز مفسران رسمی شمایلهای میراث مشترکمان دانستهاند:جوهر جهان اکبر و جهان اصغر هر دو در خداوند است،خدایی که نه فاسد است،نه فاسدشدنی،و تعاریف هیچ جزمیتی قادر نیست او را به سخره بگیرد."