خلاصه ماشینی:
"«شاعران شعر کودک موظفند که خود،با دقت و حوصله،به برشمردن تعداد واژههای فهمیدنی وکاربردی مخاطبان خود بپردازند و به هنگام سرودن شعر،با توجه به اینکه برای کدام گروه سنی مینویسند،بهطور نسبی و تقریبی از این واژگان بهره بگیرند و واژههای تازه یا واژههایی را که گمان میبرند برای کودکنامفهوم است،به کمک واژههای آشنا معنی کنند.
7 نمونه شعری از افسانه شعباننژاد،با عنوان«اسب من»: {Sامروز من هم توی کوچه#مثل علی یک اسب دارم#اسبم حسابی تند و تیز است#خوشحال روی آن سوارم#وقتی که من همراه باباS} {Sدیروز رفتم توی صحرا#هنگام برگشتن به خانه#آوردم اسبم را از آنجا#او میرود آرام و ساکت#با هیچ کس کاری ندارد#گاهی علی اسب خودش را#پهلوی اسبم میگذارد#هر جا بخواهم میرود او#این اسب من یک اسب خوب است#اسبی که روی آن سوارم#یک تکه باریک چوب است8S}و شعر«عصا و اسب چوبی»از اسد الله شعبانی: بابا بزرگم/مویش سفید است/مانند پشمک او کرده پنهان/چشمان خود را/در پشت عینک در راه خانه/میگیرم آرام/یک دست او را او دوست دارد/با من بگردد/اینجا و آنجا ما هر دو داریم/یک چوبدستی/از چوب گردو باریک و زیبا/چون پای لک لک/چون گردن قو این چوبدستی/گاهی عصایی/در دست باباست در دست من هم/یک اسب چوبی/با یال زیباست9 این دو شعر،در مقایسه با شعر دولتآبادی،دارای ویژگیهایی هستند: اول آنکه هر دو از زاویه دید اول شخص بیان میشوند.
» وی واژگان پایه را در شعر،اینگونه معرفی میکند:«تقریبا همه واژههایی که کودکان در یک گروهسنی خاص با آنها سروکار داشته و در زبان رایج گفتاری در محیط خود با آنها آشنا شدهان و در سطحدبستان در کتابهای درسی شناختهاند و بهطور کلی همه نامها و نشانههایی که آشنا شدن با آنها مورد نیازکودکان است،میتوانند وارد حوزه شعر کودک شوند."