خلاصه ماشینی:
"نقد و کتابهای مصور مارانتز(1977)،به عنوان مثال استدلال میکند که کتابهای مصور،کتابهایی ادبی نیستند کهآفریدههایی واژه بنیاد باشند،بلکه این کتابها صورتی از هنر تصویری و تجسمیاند که باید به عنوانآمیزهای تصویری و کلامی مورد ارزیابی قرار گیرند.
وقتی دربارهدرونمایه کتاب،نقشمایهها،شخصیتها،موقعیت/صحنه و وقایع،تصویری ذهنی داریم،میتوانیم ارزیابی کنیم که چگونههنرمند به خوبی به گزینش عناصر،اصول و قواعد هنری برای بیان این معانی تصویری پرداخته است وچگونه این گزینههای هنری یا سبکی،در تجربهای کلی زیباییشناختی کتاب مشارکت دارند.
گرچه آنچه ما در یک کتاب مصور مشاهده میکنیم،باز تولید اثر تکمیل شده هنرمند است و باید به همین ترتیب مورد ارزیابی قرار گیرد(وقتی یک کلیشه یا لیتوگراف و نه قاب متری یا سنگی اصلی را ارزیابی میکنیم)،کیفیت ابزار اصلی میتواند معنای تصویر را گسترش بخشد یا در آن خلل ایجاد کند.
در اجرای فرد مارسلینو روی کتاب stooB ni ssuP ),tluarrep 0991( ،(به تصویر صفحه مراجعه شود)نوع قلم نه تنها نمایانگر وسواس تجملآمیز دربار فرانسه است،بلکه اندازهو رنگ قلم،به عنوان بخشی از طراحی تصویری کلی دارای کارکرداست.
ما در قضاوت خود درباره کتاب،نباید تنها به اینموضوع بپردازیم که آیا تصاویر آن با توصیف دوره تاریخی خاص یا فرهنگی خاص هماهنگی دارند،بلکهباید ببینیم آیا هنرمند عناصری را که تقویتکننده و گسترشدهنده معنای کتاب برای خواننده امروزیهستند،برگزیده است یا خیر.
پژوهش من با کودکان،نشان داده است که در کلاسهاییکه آموزگاران فرصتهای بسیاری برای مشاهده کتابهای مصور و پاسخدهی به آنها با شیوههای گوناگونفراهم میکنند،به نظر میرسد که کودکان به صورت طبیعی،به درک گزینههای هنرمندبرای بیان معناروی میآورند و این گزینهها،واکنش حسی آنان را برمیانگیزد."