چکیده:
اندیشه اسلامی در قرون نوزدهم و بیستم به سه دسته تقسیم می شود: 1 ـ اندیشه اسلامی
نوگرا, از نیمه دوم قرن نوزدهم تا دهه ;1920 2 ـ اندیشه اسلامی معاصر, از فروپاشی
خلافت عثمانی تا پایان دهه هفتاد میلادی; 3 ـ اندیشه اسلامی جدید, پس از دهه هفتاد
میلادی. مقایسه اندیشه اسلامی نوگرا و اندیشه اسلامی معاصر نشان می دهد که از نظر
رشد, تعامل و بالندگی در دنیای اسلام و جهان عرب, اندیشه اسلامی نوگرا بسیار
پیشروتر بوده است.
اندیشه اسلامی معاصر نیازمند نوسازی و بازنگری است که در آن رابطه فکری نخبگان
منظومه های فکری شیعه و سنی باید از نو پایه ریزی شود و ارتباط با غرب بر اساس
انتقاد دوباره تعریف گردد.
خلاصه ماشینی:
"((اندیشه اسلامی نوگرا)) با رویارویی مستقیم و گسترده با غرب پیوند خورد; غربی که بنابر نظر اندیشمندان و مصلحان اسلام گرای پیشگام آن دوره, چالش تاریخی شدیدی را در برابر جهان اسلام به نمایش می گذارد و از نظر رشد و تحول در زمینه علم, فنآوری, نظام مدیریتی و قانون گذاری دارای تجربه پیشگامی است; در حالی که پیش از این مرحله, اندیشه اسلامی با وجود این که با دولت عثمانی ـ که می کوشید سیطره خود را بر سرزمین اسلامی گسترش دهد ـ رویارویی می کرد, در بیشتر مسائل خود با پدیده ها و مفاهیمی روبه رو بود که به اعتقادات و اصلاح جامعه در محدوده سرزمین های عربی مربوط می شد.
25 دیدگاه او برای رشد دادن این واقعیت ـ دولت مصر آن زمان ـ این است که: تمام وظایفی را که یک مومن درباره برادر ایمانی خود دارد, باید درباره همه هموطنان خود انجام دهد تا علاوه بر اخوت دینی, اخوت میهنی نیز در بین شان حکم فرما گردد; بنابراین ادب حکم می کند کسانی که در کشور واحدی گرد هم آمده اند, در مواردی که به شرافت, عظمت و غنای وطن ارتباط می یابد, برای بهسازی و تکمیل ساختار دولت, باید با یکدیگر همکاری کنند, زیرا اگر ثروت, حاصل نظام مندی داد و ستدها و به دست آمدن منافع عمومی باشد و در بین مردم یک کشور به صورت مساوی تقسیم گردد, همگان با توجه به شایستگی ها و لیاقت های ملی خود از آن بهره مند می گردند."