خلاصه ماشینی:
"گسترهی بعثت،تغییر و تحول در معرفت و معیشت محمود اصغری کیده {IBاین نوشتار در پی آن است تا به نقد و بررسی دیدگاهی که بر این باور استکه:«پیامبران الهی علیهم السلام،و از جمله پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله،نه برای تغییرسطح معیشت مردم قیام کردند و نه برای تغییر معرفتشان»،بپردازد.
لوازم منطقی چنین بینش و نگرشی به ادیان الهی عبارت است از: الف)در بعد سیاسی،بین حکومتها فرق قائل شده؛زیرا اولا،از آنجا کهحکومتها نقش مهمی را در زندگی فردی و اجتماعی مردم دارند(زیرا با وضعقوانین اجتماعی و دخالت در امور زندگی افراد سیر آینده و سرنوشت یکجامعه را رقم میزنند،و چون ادیان در پی آنند که تمامی شؤون اجتماعی را برپایهی بندگی خدا قرار دهند)،دیگر نمیتوان این ادعا را از نویسنده پذیرفت که:«حکومت دینی آن نیست که ماهیتش با حکومتهای دیگر فرق داشته باشد،چرا که ماهیت حکومت،همه جا یکی است»(همان،1375،13).
خش سومنقش اسلام در تغییر باورها و بینشها و ارزشها مقصود از معرفتی که نویسندهی مقالهی مذکور مدعی است که پیامبران الهی علیهم السلاماز جمله پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله برای تغییر آن در اجتماع بر نخواسته و مبعوث نشدهاند،میتواند دو معنا را در بر گیرد.
(همان)البته اینها چیزی نیست که از نظر نویسندهی مذکور پوشیده باشد،بلکهخود در اهمیت علم و دانش در اسلام چنین مینویسد: پیامبر صلی الله علیه و اله دو وصف مهم دارد:یکی آنکه آمده است تا دشواریها را رفعکند و دیگر آنکه به هدایت و درستی راه ما آدمیان حریصانه مشتاق است،وازاینرو طبیبانه بر زخمهای ما مرهم مینهد و از سر استغنا مزد و اجرتنمیطلبد،و به تعلیم کتاب و حکمت و به تزکیه و تربیت ما همتمیگمارد...."