چکیده:
هرچند نظام مالکیت فکری و احترام به حقوق مترتب بر پدیده های فکری در سطح جهانی مورد پذیرش و حمایت قرار گرفته است و به تدریج حوزه مصداقی و حکمی آن گسترده تر می گردد اما باید اذعان کرد نظام مالکیت فکری مخالفانی جدی دارد که مبانی و کارکردهای این نظام را سست می شمارند و اجرای آن را به زیان توسعه علمی و کشورهای توسعه نیافته می دانند. نوشتار حاضر تلاش می کند با موشکافی نظام مالکیت فکری را مورد نقد قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"این مثالها نشان میدهد که مالکیت فکری به ابزاری تبدیل شده برای اعمال قدرت از راههایی که کاملا جدای از هدف اصلی آن یعنی افزایش ابتکار و استفاده از ایدههای جدید است.
او متذکر میشود که تمام بحث بر تناقض بنا شده است؛به این معنا که به خاطر رشد توسعۀ ایدهها لازم است آزادی افراد در استفاده از اموال فکری را کاهش بدهیم.
این مطلب حاکی است که حتی اگر مالکیت فکری را بتوان بر مبنای توسعه دادن ایدههای جدید توجیه کرد،نیروی پیشبرندهای پشت سر سیستم کنونی کپیرایت و حق اختراع نیست.
نیازی به تشویق محصولات سازگار با تجارت نیست،پس چرا کپیرایت در این مورد به کار میرود؟)08-96:6991,ravaV( مالکیت فکری بر مبنایی مضطرب بنا شده است:ایدهها عمومی هستند،مخترعان خواهان بهرههای خصوصی آن هستند و برای غلبه بر این اضطراب تمایز بین ایدهها و بیان کردن آنها شکل میگیرد.
برای اینکه این ادعا را که مالکیت فکری باعث رشد توسعۀ ایدههای جدید میشود کمی عمیقتر مورد بررسی قرار دهیم،مفید است که مفهوم بازار ایدهها را دقیقا بررسی میکنیم.
به عنوان بحث منتقدانه اگر بازار ایدهها با وجود نابرابری اقتصادی خدشهدار شود(و اساسیتر اینکه)اگر بازار ایدهها یک ابداع ساختگی است که به ایدههای تولیدکنندگان قدرتمند خدمت میکند و نقش نخبگان را موجه میکند،بنابراین دلیل برای مالکیت فکری بیاساس است.
کشوری متوسط از جهان اول مثل استرالیا برای مالکیت فکری خیلی بیشتر پرداخت میکند(اغلب به آمریکا)تا اینکه دریافت کند همین که این ارقام قابل دسترس و فهم هستند،به کاهش مشروعیت سیستم جهانی مالکیت فکری کمک خواهد کرد)6991:soharD(."