چکیده:
اسلام سیاسی به عنوان یکی از مهمترین جریانهای سیاسی تأثیرات مهمی بر سراسر
جهان و به ویژه کشورهای اسلامی داشته است. در این مقاله نویسنده تلاش میکند تا با
بررسی زمینههای پیدایش مفهوم اسلام سیاسی به عنوان مقولهای مفهومی به بررسی آراء
و اندیشههای سه متفکر تأثیرگذار در این حوزه بپردازد. البته این به معنای تأکید بر
همسانی اندیشههای این سه متفکر نیست بلکه تلاشی است برای نشان دادن برخی از وجوه
اولیهای که امکان نظری و عملی اسلام سیاسی را فراهم کردند.
خلاصه ماشینی:
"همین تأکید را میتوان در کتاب مجموعهای از مقالات گردآوری شده با عنوان اسلام و مدرنیته یافت که رویارویی جوامع اسلامی با پدیده مدرنیته را به مثابه دلیل اصلی تلاش برای صورتبندی گفتمانی جدید با عنوان اسلام سیاسی معرفی میکنند (کوپر و دیگران 1380).
دلیل اصلی برای چنین استدلالی این است که تا قبل از رویارویی جهان اسلام با غرب و مدرنیته، اساسا با نوعی اسلام سنتی سروکار داریم که با همان آموزههای خود تلاش میکند تا جامعه مؤمنان را به سمت رستگاری هدایت کند.
او ادعا میکرد هر تلاشی در استفاده از تاکتیکهای خشن برای سرنگونی نخبگان حاکم و به کار گماردن نخبگانی اسلامی به جای آنان یک اشتباه و خطای استراتژیک بزرگی خواهد بود؛ نخست به این علت که اسلام را نمیتوان توسط دولت بر مردم تحمیل کرد، چون اسلام در درجة اول یک سیستم عقیدتی و پس از آن یک سیستم اجتماعی ـ سیاسی است.
امام خمینی بر این نکته تأکید ویژهای دارند که اسلام فقط دین فردی نیست، بلکه دین جامع و کاملی است که برای همه وجوه زندگی انسان برنامه دارد.
آیین اسلام نه تنها به انسان کامل و متعالی نظر دارد و سعادت او را در دنیا و آخرت هدف قرار داده است، بلکه همچنین برای جامعه به عنوان یک واقعیت مجزا از افراد نیز قائل به سعادت است.
برای مثال، نماز جمعه صرفا یک عبادت نیست بلکه عبادتی سیاسی و اجتماعی است که در آن امام جمعه به بررسی و تبیین سیاست روز جامعه اسلامی میپردازد و رهنمودهای سیاسی لازم را ارائه میکند."