خلاصه ماشینی:
"حال سخن بر سر این است که: اولا, چرا این مدت زمانها را با فراهم ساختن زمینه های لازم و کافی کوتاه نکنیم و چرا نوآوران, منحصر به یک, یا دو فرد باشند؟ ثانیا, چرا با این همه دگرگونیهای گسترده و شتابان در عرصه زندگی انسان و جامعه, در همه ابعاد و شؤون و فردی و اجتماعی و روابط سیاسی, اقتصادی, فرهنگی و هنری, اجتهاد دچار رکود و سکون باشد؟ چرا ما امروز با استفاده از امکانات پیشرفته و با به کار گیری و استخدام ابزار مدرن و به خدمت درآوردن تکنولوژی و مهم تر از همه, با بهره وری از ذخائر و اندوخته های علمی و فکری از گذشتگان صالح به ارث مانده, در جهت بالندگی و شکوفایی و تحرک اجتهاد و نوفهمی و نوآوری بهره نگیریم و معارف سرشار و غنی دینی و فقه نیرومندو توانای اسلامی را با زبان متناسب با زمان و به اقتضای نیازهای جامعه, با دقت و حفظ اصول وموازین, عرضه نکنیم؟ چرا ما امروز, در فلسفه و حکمت, شیخ الرئیس و خواجه نصرالدین طوسی نداریم؟ چرا در فقه و اصول, شیخ طوسی و محقق و علامه حلی و شیخ انصاری زمان نداشته باشیم؟ چرا باید پس از گذشت قریب به دو قرن, در فقه و اصول, شیخ انصاری دو قرن پیش, حرف اول و آخر را بزند؟ آیا, باب اجتهاد و نوآوری بسته است, یا وضعیت موجود اجتهاد و فقاهت, بهترین شکل و شیوه است و نیازی به تغییر و تحول ندارد, یا مشکل و نیاز جدیدی که بی پاسخ مانده باشد, وجود ندارد؟ روشن است که معنای این پرسشها, نادیده گرفتن خدمات و زحمات طاقت فرسا و خالصانه فقهای متأخر نیست."