چکیده:
خانم فاطمه صادقی در این نوشتار بر آن است که مصالح اخلاقی جامعه بر مطالبات گروهی خاص استوار است که پوشش زنان را بدون توجه به
مطالبات نیمی از افراد جامعه بر آنان تحمیل کرده و هراس و نگرانی آنرا دارد که آزادی زنان در پوشش مناسبات تبعیضآمیز قدرت را برهم زند. ایشان معتقدند
که گفتار فمینیستی صرفا غربی و ضداخلاقی نیست، بلکه زنان مسلمان نیز طالب آنند. چنان که کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان اول بار به دست زنان افغان
نوشته شد. بنابراین آزادیهای جنسی از قبیل عدم پوشش اسلامی الزاما غربی و ضداخلاقی نیست.
خلاصه ماشینی:
"ازاینرو میخواهم از استدلالهای رایج فراتر بروم و این فرضیه را به بحث بگذارم که برخورد با این مطالبات و به ویژه حق پوشش آزادانه بر بنیانی اخلاقی استوار نیست، بلکه بیش از هر چیز تلاش برای حفظ نوعی نظم جنسی ـ سیاسی است که مایل است زنان را تحت انقیاد و سلطه نگه دارد.
به تعبیر دیگر تجددگرایان آگاهی یافتند از اینکه باید امر پوشش را از اخلاقیات جنسی جدا کرد؛ مسالهای که در گفتار تجددستیز همچنان تفکیک نشده باقی ماند و حتی مشروعیتی اخلاقی پیدا کرد، برمبنای همین تفکیک بود که بسیاری از روشنفکران تجددگرای ایرانی در قرن 19 از جمله فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی بر این باور بودند که زن ایرانی را در کنج خانه و محبوس نگاه داشتن در واقع فساد اخلاقی را کاهش نمیدهد؛ بلکه مسبب مفاسد جنسی است و حضور زن در ملأ عام به نظر آنها میتواند جلو بسیاری از مفاسد جنسی را بگیرد.
نویسنده مقالهاش را چنین آغاز کرده است: «چنین وانمود میشود که آزادی زن و ترویج گفتار فمینیستی، غربی و ضداخلاقی است و از آنجا که مصالح اخلاقی جامعه بر مطالبات گروهی خاص اولویت دارد، بنابراین نمیتوان به این مطالبات میدان داد».
ثانیا ضداخلاقی بودن بسیاری از مطالبات فمینیستی از جمله مسأله بیحجابی و آزادی مطلق زنان در پوشش و حجاب که مورد بحث نویسنده است، صرفا از باب غربی بودن یا فمینیستی بودن آن نیست؛ بلکه به دلیل ضداسلامی بودن آن است؛ زیرا با اندک مراجعهای به قرآن و روایات معصومان علیهمالسلام و نیز کتب فقهی میتوان دریافت که اصل وجوب پوشیدگی زن از نامحرم و حجاب اسلامی از بدیهیات احکام اسلامی است."