چکیده:
در پاسخ به پرسش تناقض فکری روشنفکری مبنی بر تلفیق عقل نقاد با امر قدسی معتقد است باید بین امر قدسی و آموزههای مقدس تفکیک قایل
شد؛ امر قدسی که عقل نقاد آنرا نفی میکند جزء گوهر ادیان است، ولی آموزههای مقدس ساخته زمانه و قدرتهای سیاسی ـ اجتماعی است. در ادامه، نقد دیگری
که به روشنفکری دینی وارد میداند این است که تلفیق درستی از مدرن و سنت به دست ندادهاند و به دلیل سیاستزدگی به سطح تفکر فلسفی نرسیدهاند.
برجستگان تاریخ روشنفکری دینی، یعنی شریعتی، با گفتمان ایدئولوژیک و سروش باگفتمان هرمنوتیک هیچ کدام به گفتمان اصیل فلسفی، یعنی گفتمانی
وجودشناختی دست نیافتند.
خلاصه ماشینی:
"اگر بپذیریم که روشنفکران دینی نیز در پی این هستند که به نظامی تألیفی از سنت و مدرنیته دست یابند، بدین ترتیب، آیا شما نیز خود به خود در زمره روشنفکران دینی، یعنی در زمره همان جریانی که به نقد آن میپردازید، قرار نمیگیرید؟ در اندیشه شما چه شاخصههایی وجود دارد که در پروژه روشنفکری دینی دیده نمیشود؟ برای پاسخگویی باید اشاره کنم که امروزه هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر، به خوبی آشکار شده است که تفکر حاصل نوعی تقدیر و رویدادگی است و اندیشیدن امری سوبژه محور نبوده و فاعل شناسا همواره در سنت، عالم، پارادایم و چارچوبهای تاریخی خاصی پرتاب شده، لذا ناچار است در میان امکانات معینی که خود او در تعیین آنها نقش نداشته است، به تفکر و فعالیت بپردازد.
مصاحبهشونده در نقد روشنفکری دینی میپذیرد عقل نقاد امثال دکارت و کانت راهی به سوی حقیقت قدسی نمییابد، لکن در ادامه با تفکیک امر قدسی که قلبی و شهودی است از آموزههای مقدس چنین القا میکند همه چیز میتواند در تیررس عقل نقاد قرار بگیرد و حتی نفی و انکار شود، بدون اینکه خللی بر اعتقاد به امر قدسی وارد شده باشد.
استدلال ایشان این است که دین نیز دعوت به تفکر کرده است که در این زمینه باید چند نکته را متذکر شد: اولا: ایشان دعوت به تفکر در تعالیم و آموزههای دینی از سوی ادیان را ملازم با صدور مجوز شک و تردید در همه آموزهها حتی انکار وجود خداوند دانستهاند؛ درحالیکه چنین ملازمهای وجود ندارد."