چکیده:
نویسنده ابتدا پیرامون لزوم اصل وجود قدرت به عنوان عامل نهایی بحث میکند. وی معتقد است امپریالیسم عبارت است از یک تفسیر مسلط از
پدیدهای به نام قدرت متراکم لیبرالی. در ادامه ایشان به بحث رابطه بین قدرت و امپریالیسم میپردازد. ایشان اعتقاد دارد که حفظ امنیت دنیا برعهده قدرت
متراکم لیبرالی که همان امپریالیسم است میباشد، جنگ جهانی دوم میتوانست چهره دنیا را عوض کند؛ اما لیبرالیسم اجازه نداد. بنابراین بدبختی جوامع را
نباید به قدرتهای لیبرالی نسبت دهیم. وی مدعی است قدرت متراکم لیبرالی مهمترین مدافع صلح و امنیت است.
خلاصه ماشینی:
"ایشان اعتقاد دارد که حفظ امنیت دنیا برعهده قدرت متراکم لیبرالی که همان امپریالیسم است میباشد، جنگ جهانی دوم میتوانست چهره دنیا را عوض کند؛ اما لیبرالیسم اجازه نداد.
اشاره نجف علی غلامی نویسنده محترم مقاله در پی این مطلب است که ثابت کند آنچه در درجه اول برای بشر اهمیت دارد امنیت، صلح و تفاهم است و بشریت باید با شکستن موانع، خود را به این هدف و مقصود والا برساند.
اساس فرضیه ایشان در این گفتار این است که لیبرالیسم با متراکمکردن قدرت در تلاشی بیوقفه در پی نهادینه کردن امنیت و صلح جهانی است، اما فرضیه وی و برخی مباحث مطرح شده در گفتار اشکالاتی دارد که به اختصار بدان اشارهای میشود: 1.
انجام هیجده انتخابات در هیجده سال از عمر انقلاب از وجود چه مطلبی حکایت دارد؟ از دیگر مشخصههای نمود دموکراسی وجود نهادهای مدنی برای مشارکت مردم، احزاب آزاد و مردمی، مطبوعات مستقل میباشد که هر انسان منصفی به وجود این موارد در جمهوری اسلامی اعتراف میکند.
نویسنده مدعی است در بسیاری از وقایع تاریخی لیبرالیسم به کمک قدرت متراکم خود که همان امپریالیسم است، توانست بر مشکلات فائق آید؛ نظیر جنگ جهانی دوم، ویتنام، بوسنی و...
(1) در پایان، نویسنده مدعی است «لیبرالیسم اگر چه ارزشها را تبلیغ میکند، اما برای این کار اسلحه برنمیدارد» اما آنچه در جهان خارج به وقوع پیوسته و بشریت شاهد آن میباشد خلاف این ادعا را ثابت میکند."