چکیده:
آقای دانا در تحلیلشان از ماجرای خرداد سال 60 آن را مرحلهای تاکتیکی از طرف گروههای انحصارطلب در کسب تمام اهرمهای قدرت تبیین نمودهاند
(در عین اعتراف به اشتباهات رخ داده شده از طرف اقلیت موجود).
خلاصه ماشینی:
"اما اشتباه و خطای بزرگ گرایش چپ (که البته خطا متعلق به حزب توده وکل چپ نمیشود، بلکه مربوط به آن گروهی بود که در داخل مجاهدین عمل کردند) در برخورد با آن چیزی بود که با وحید افراخته و سازمان انجام دادند و بهانهای دست داد که از داخل زندان یک جریان خاص شروع کرد روی این مسأله کار کردن و به جلو بردن و با کمال تأسف رهبری مجاهدین که بعدها هم نشان داد (که چگونه به عراق پناهنده شد و اکنون چگونه انحصارطلبی میکند) که در گذشته هم ریشههای این اندیشه را داشته که غیردموکراتیک عمل کند.
براساس چارچوب همین شیوه پیرامون وقایع خرداد سال 60 و خروج برخی گروهها از مسیر فعالیتی، نمیتوان آن را به راحتی در چارچوب نظریه توطئه مورد تحلیل و بررسی قرار داد و آن را مرحلهای در راه کسب قدرت از طرف گروه رقیب عنوان نمود، زیرا: اولا: تحلیل براساس نظریه توطئه وقتی مفید و دارای توجیه عقلانی و علمی است که در یک جریان رقابتی بین دو یا چند گروه منفک از هم رخ داده باشد و حال آنکه به شهادت تاریخ در دوران اولیه پیروزی انقلاب، اینگونه رقابت شدید وجود نداشته، زیرا همه گروهها برای کسب پیروزی بر حول یک شعار و محور متحد شده بودند و اگر غیر از این بود، شاهد پیروزی نمیبودیم و بر همین اساس میتوان دولت موقت را به عنوان یک نماد عینی این اتحاد معرفی کرد."