چکیده:
حکایت «مری کردن رومیان و چینیان در علم نقاشی و صورتگری» یکی از دلاویزترین و معروفترین داستان های تمثیلی مولوی
است. از این قصه، روایتهای دیگری در آثار سایر نویسندگان و سخن سرایان فارسی نقل شده است که از آن جملهاند: روایات امام
محمد غزالی، نظامی گنجوی، انوری ابیوردی و مرتضی داعی حسینی. (فروزانفر، 1377،ص 134)از آنجا که سخنوران یاد شده، همگی، از نظر زمانی بر مولوی تقدم دارند، امکان اینکه مضمون این داستان به «توارد»3 به ذهن مولوی
خطور کرده باشد. بسیار کم و در مقابل، احتمال اقتباس آن زیادتر است.4در این مقاله، روایتهای مذکور، به ترتیب تقدم زمانی، نقل و وجوه تشابه و افتراق آنها تحلیل میشود و به پیام مشترک آنها اشاره
میگردد. در این میان، روایت مولوی، با توجه به اهمیت و شهرت آن، به نحو مبسوطتری بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
"یکی نقش دهنده بود و دیگری نقش پذیر بفرمود تا در میان تاختند حجابی دگر در میان ساختند چو آمد حجابی میان دو کاخ یکی تنگدل (1) شد یکی رو فراخ (2) رقمهای (3) رومی نشد زآب و رنگبرآیینه چینی افتاد زنگ چو شد صفه چینیان بی نگار (4) شگفتی فرو ماند از آن شهریار پادشاه که از مشاهده محو شدن نقشها در صفه چینیان شگفت زده شده بود، پرده حایل را کنار زد و در نتیجه، نقشها دوباره ظاهر شدند: دگر ره حجاب از میان برکشید همان پیکر اول آمد پدید بدانست کان طاق افروخته (5) به صیقل رقم دارد اندوخته (6) و بدین ترتیب، راز معما و چگونگی کار دو گروه بر وی آشکار شد: در آن وقت کان شغل میساختند (7) میانه حجابی برافراختند به صورتگری بود رومی به پایمصقل همی کرد چینی سرای هر آن نقش کان صفه گیرنده شدبه افروزش (8) این سو پذیرنده شد بر آن رفت فتوی در آن داوریکه هست از بصر هر دو را یاوری (9) نداند چو رومی کسی نقش بستگه صقل چینی بود چیره دست (نظامی، شرفنامه، 1380، ص 186 ـ 188) 4.
4. با توجه به اینکه مثالهای مذکور در جلد سوم احیاء علومالدین (ربع مهلکات، کتاب شرح عجایب دل) چندین بار در دفتر اول مثنوی تکرار شده است، با احتمال بسیار زیاد، میتوان به قرینه حدس زد که در این مورد نیز، غزالی مأخذ حکایت است."