چکیده:
در این نوشتار چهار معنای جامعه مدنی تبیین شده است و سپس نویسنده با ذکر ویژگیهای جامعه مدنی به معنای اخیر به بررسی جامعه ایران میپردازد و ادعا مینمایند که هر چند نوسازی در ایران رخ داده است، ولی ارزشهای مدنی نحیف ماندهاند و به این جهت جامعه ایرانی به جامعهای مدرن اما بدقواره تبدیل شده است.
خلاصه ماشینی:
"به عنوان مثال ناسیونالیستهای افراطی (اعم از قومی و ملی) برخلاف میهندوستان؛ فمینیستهای افراطی بر خلاف فمینیستهای اصلاحی؛ بنیادگرایان مذهبی برخلاف نواندیشان مذهبی، با ارزشها، رفتارها و رویههای مدنی مخالفاند و ارزشهای دیگری را دنبال میکنند؛ به بیان دیگر ممکن است در بخش میانه جامعه، افراد و تشکلهایی باشند که در برابر دستدرازیهای دولت یا تحریکات تودهها دست به مقاومت بزنند، اما این مقاومت لزوما یک مقاومت مدنی نیست.
با اینکه در ایران کنونی افراد، تشکلها و سازمانهای گوناگونی در اقشار متنوع جامعه هستند که به ارزشهای مدنی (برابری، آزادی، امنیت و احترام به قانون) اعتقاد دارند، اما این قسمت از بخش میانی جامعه از ضعفهایی چون پراکندگی، ستیزگفتمانی و هویتی، بیپولی، خودشیفتگی غیرواقعبینانه، بیتشکلی، عدم امکانات رسانهای و عدم امکان تشکیل اجتماعات مستمر رنج میبرند.
3. اگر فرض شود که امروزه معنای رایج از جامعه مدنی در جهان همین معنایی است که ویژگیهای آن را نویسنده محترم برشمردهاند، باز جای تأمل باقی است که پذیرش و تبعیت از چنین ایدهای و الزام جوامع به تحقق چنین ویژگیهایی بر چه اساسی است؟ متأسفانه ایشان صحت و درستی تمامی این ویژگیها را مفروض گرفتهاند و بر آن اساس جامعه ایران را که از نظر ایشان فاقد آنهاست جامعهای مدرن اما بدقواره نامیدهاند!
4. تاکید این نوشتار به آن است که محوریترین اصل در جامعه مدنی آن است که: التزام به ارزشهای برابری و آزادی، امنیت، مفاهمه، همدردی، دگر دوستی، مشارکت مردمی و پاسخگو بودن دولت نسبت به جامعه و رعایت قانون باشد و در جامعه مدنی افراد به عنوان موجوداتی اجتماعی تربیت میشوند و ارزشهای مدنی جنبه ابزاری و استراتژیک ندارند، بلکه این ارزشها و رفتارها فی نفسه اصالت دارند، زیرا این ارزشها انسانساز است و زندگی فردی و جمعی آدمیان را شکوفا میکند."