چکیده:
چگونگی برخورد مسلمین با تحولات چند سده اخیر که تحت عنوان مدرنیته نام گرفته، یکی از دغدغههای اصلی متفکرین بوده است. طرد، پذیرش بیقید و شرط و یا گزینش راه سوم؟ نظریه فضل الرحمن دست زدن به یک اجتهاد تمام عیار برای یافتن این راه است. اجتهادی که با معنای مصطلح آن تفاوت بسیاری پیدا میکند. تفکیک میان گوهرهای ارزشی دین (ذات جاودانه اسلام) و عرضیات و پوسته صدفی آن (اسلام تاریخی و وابسته به شرایط)، کندن لباس تاریخ و پوشاندن جامه امروزی بر همان اندام اصلی نکته بنیادین نظریه اوست.
خلاصه ماشینی:
"»در طرف مقابل، در یک صد ساله گذشته و به تدریج در میان بخشی از متفکران، این نظر مطرح شده که آن چه که در قرآن کریم و یا روایات آمده در دو بخش میباشد: سطح اول که فضل الرحمان از آن با عناوین مختلفی چون: مغز، گوهر، اصول، عمومات، ایده آلها، در آثار خود یاد میکند، عبارت از ارزشهای ثابت و عامی هستند که مقید و مختص به زمان و مکان خاصی نمیباشند.
نظریه فضل الرحمانفضل الرحمان براساس تحلیلی که از آموزههای قرآنی به عمل میآورد و آن را به دو گروه عام و فرا تاریخی، و خاص و تاریخی تقسیم میکند، درصدد تبیین روش استنباط احکام برای دورانهای متأخر از صدر اسلام برآمده و اجتهاد روشمند را حاصل «دو حرکت توأمان» میداند: حرکت از شرایط فعلی به زمان قرآن و سپس بازگشت به زمان حاضر، حرکت اول، خود دارای دو مرحله است؛ در مرحله اول باید شرایط و زمینه تاریخی مسائلی که هر یک از احکام در پاسخ به آن نازل شده است، مورد بررسی قرار گیرد.
تحلیل و بررسی قرآن و سنتراه دوم (که الهام گرفته از شیوه مسلمانان در سده اول است) تحلیل و بررسی قرآن کریم و سنت پیامبر برای دستیابی به اصول کلی اسلامی و به کارگیری این اصول در اجتهاد و قانونگذاری جدید از طریق مشخص ساختن علل احکام خاص و به عبارت دیگر اهداف کلی قرآن کریم در وضع قوانین است."