چکیده:
این مقاله درصدد است تا با تکیه بر آراء صاحبان اصلی سه مکتب مشائی، اشراقی، و
صدرایی، به بررسی روشهای به کار رفته در فلسفه اسلامی بپردازد. در نخستین بخش روش
برهانی، انواع مبادی برهان و معیار مبدأی برهان مورد بررسی است. امکان استفاده از
مبدئی دیگر در برهان، نتیجهای است که از تحلیل نظرات فیلسوفان و منطقدانان به دست
میآید. در پایان این بخش، برهان مورد استفاده در فلسفه بررسی میگردد. دومین بخش
به روش شهودی و چگونگی دیدگاه فیلسوفان نسبت به مقوله «کشف» و استفاده از آن در
فلسفه، اختصاص دارد. نحوه نقشآفرینی روش شهودی در فلسفه اسلامی و تأثیرات آن بر
فلسفه، دنباله مباحث این قسمت را تشکیل میدهد. در سومین بخش، امکان به کار بستن
روش نقلی و قالب استفاده از آن توسط فیلسوفان در فلسفه اسلامی مورد بررسی قرار
میگیرد و در نهایت، جمعبندی مطالب و چند پیشنهاد در جهت شکوفاتر شدن فلسفه اسلامی
ارائه میگردد.
خلاصه ماشینی:
"در اینجا، درصدد بررسی این نکتهایم که آیا مبدأ دیگری نیز میتوان یافت که این ملاک را دارا باشد یا خیر؟ هدف ما در این بحث، بررسی امکان مقدمه قرار دادن کلام الهی و قول معصومان در برهان، بر اساس تحلیل به دست آمده از مباحث گذشته است؛ یعنی نکاتی که در اینجا مطرح میشود یک بحث ثبوتی است؛ اما اینکه فلاسفه اسلامی در فلسفهشان از این قضایا به عنوان مقدمه برهان استفاده کردهاند یا نه، بحث دیگری است و مجال دیگری میطلبد.
صدرالمتألهین در بحث از مسئله «حدوث عالم» و «دوام فیض باری تعالی» معتقد است، با در نظر گرفتن مقدماتی، میتوان به گفتههای معصومان علیهمالسلام جزم پیدا کرد و میگوید: وقتی عقل سلیم در این بیندیشد که گروهی از افراد که دارای عقول پاک و نفوس مطهر بوده و هیچگاه مرتکب کار باطلی نشده و از سوی خداوند به وسیله معجزات و خوارق عادات در علم و عمل مورد تأیید قرار گرفتهاند، از حدوث عالم خبر دادهاند، جزم پیدا میکند که ایشان از روی هوا و هوس سخن نگفتهاند و قول آنها از روی یقین واقعی و اعتقاد راستین بوده است.
نمونه دیگر بحث «وجود مادی و جسمانی پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهمالسلام» است که از نظر فلسفی، با وجود سایر افراد بشر در یک مرتبه قرار دارند، اما ظاهرا این مسئله با روایات سازگار نیست و مرتبهای بالاتر برای آنها ذکر شده است و در فلسفه اسلامی، که موضوع بحث آن وجودشناسی است، باید بررسی شود آیا این تقسیم مراتب وجودی مرسوم صحیح است یا نه؟ برای نمونه سوم، میتوان به بحث «حرکت جوهری» اشاره کرد که در قرآن، درباره غذای حضرت عزیر علیهالسلام، که سالها بر آن گذشته بود، تعبیر «لم یتسنه»[157] میآورد و بیان میدارد که هیچ تغییری نکرده بود."