خلاصه ماشینی:
"به دنبال این روایت مطالب دیگری آمده که محل چند و چون برخی از محققان قرار گرفته و از جمله استاد بزرگوار ما علامه سید جعفر مرتضی در تأیید آن کوشیه است52اما در متن آن به مسائلی پرداخته است که پذیرش آن را دچار اشکال میسازد؛زیرا بنا بر اینکه این روایت صحیح باشد معلوم میشود:موقعی که مأمون در سال 402 به بغداد آمده بلافاصله و یا اندکی بعد امام جواد(ع)را به بغداد فرا خوانده است ولی اگر از آن صرف نظر کنیم باید گفت:امام پس از آنکه در سال 512 یک بار به بغداد آمده و تا قبل از آنکه معتصم آن حضرت را در سال 022 به بغداد خواست،در مدینه زندگی میکرده است؛چون گزارش دیگری دال بر آنکه امام در فاصله سالهای 512 تا 022 به بغداد سفر کرده است فعلا در دست نداریم،دربارهء آمد و شد امام در مدینه و احترام مردم نسبت به آن حضرت، (42)-تاریخ طبری،ج 7،ص 091،حوادث سنه 512؛تاریخ بغداد،ج؟،ص 241-341؛تاریخ موصل،ص 512؛ الکامل،ج 6،ص 714؛مسند الامام الجواد،ص 55؛الحیاة السیاسیه للامام الجواد(ع)،ص 97.
چند روز بعد نزد معتصم رفتم و او را به خاطر ترجیح رأی یک جوان بر آراء فقیهان مورد سر زنش قرار داده و عواقب ناگوار آن را باز گو کردم و معتصم تحت تأثیر سخنان من قرار گرفته و به یکی از منشیانش فرمان داد امام جواد(ع)را به خانهاش دعوت کرده و او را مسموم کند و او فرمان را اجرا مناظره پیرامون فضائل خلفا در محفل دیگر و یا احتمالا در همان مجلسی که ذکرش رفت یحیی بن اکثم سؤالات دیگری نیز-از جمله مسائلی درباره خلفای نخستین-از امام جواد(ع)پرسید؛ ابتدا روایتی را مطرح کرد که در ضمن آن چنین آمده: جبرئیل از طرف خدا و رسول الله صلی الله علیه و آله گفت:از ابو بکر سؤال کن آیا او از من راضی است؟من که از او راضی هستم."