خلاصه ماشینی:
"2. بررسی تفصیلی نظریات سه گانه: در ابتدا ذکر این نکته ضروری است که تخصیص کتاب به روایات ـ دست کم به لحاظ جایگاه آن در بحث های سنتی اصولی ـ به جدی ترین محل بروز نتیجه بهره گیری و یا عدم بهره گیری از سنت در قبال قرآن بدل شده است; به همین جهت بیشترین ادبیات و یا بحث های نظریه تغییر و نظریه تفسیر ـ که برخلاف نظریه تفصیل که علامه آن را در بحث های تفسیری ارائه کرده است, خاستگاه اصولی دارند ـ رنگ و بوی این مسئله یعنی تخصیص کتاب به روایات را به خود گرفته اند.
ب. نظریه تفسیر: بر پایه این نظریه اولا: در قرآن دلالت ظنی وجود دارد (و همه موارد را قطعی نباید انگاشت) و ثانیا: هر مورد از دلالت های ظنی در قرآن, پذیرای شرح و بیان است, و ثالثا: ظواهر در زمره دلالت های ظنی جای می گیرند, و رابعا: به عنوان نتیجه حاصل از دو نکته اول و دوم اگر دلیلی در کار آید که به نظر عرف در جایگاه تفسیر در قبال دلالتی ظنی نشسته باشد, ضروری است که به قرآن در آن مورد جز به صورتی که دلیل مفسر اقتضا می کند, ننگریم, خامسا: سنت به دلیل تصریح قرآن در جایگاه تفسیر نسبت به قرآن نشسته است.
در این خصوص می گوید: (آیاتی که عموم مردم (کافر یا مؤمن و نیز کسانی که در عصر نزول بوده اند یا بعد آمده اند) را به تعقل, تأمل و تدبر در قرآن دعوت می کنند (و به ویژه این آیه (أفلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا, نساء,82) دلالت واضحی دارند بر این که جستجوگر می تواند با تدبر و بحث به معارف قرآنی دست پیدا کند و برای او از این رهگذر آنچه از اختلاف بین آیات به چشم می آید, مرتفع گردد."