چکیده:
این مقاله ترجمه فصل دوم کتاب پلیس در اجتماع میباشد که با توصیف هویت افراد پلیس و برخی از ویژگیهای خرده فرهنگ آنان آغاز میشود.در این بخش تأکید میگردد که پلیس نیز مانند سایر مشاغل، خرده فرهنگ خاص خود را دارد.پس از آن،تصویر ذهنی و توقعات جامعه از پلیس مورد بحث قرار میگیرد.سپس دو نقش اجرای قانون و خدمت به مردم(بعضا متعارض باهم)بررسی میشود و آنگاه نقش قضاوت در هر موقعیت و استفاده از زور توسط پلیس مورد بحث قرار میگیرد.در پایان دو موضوع اخلاقیات و کار پلیسی بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
"به نوشته گلدشتاین2: «قدرت این خرده فرهنگ،ناشی از ویژگیهای خاص و فشارهای متعارض این شغل است که عبارتند از:خطر جسمی مداوم،خصومت علیه پلیس به دلیل نقش کنترل کنندهء آنان،آسیبپذیری افسران پلیس نسبت به اتهام سوء رفتار،تقاضاهای نامعقول و انتظارات متعارض،عدم اطمینان از وظایف و اختیارات افسران،این احساس غالب که مردم واقعا نمیفهمند آن است که افراد پلیس با چه دشواریهایی در برخورد با شهروندان مواجه میشوند، وابستگی افسران به یکدیگر برای انجام دادن کار،داشتن یک محیط کار خفقانآور،وابستگی متقابل افسران به یکدیگر برای حفظ امنیت خود،و احساس مشترک آگاهی درون یک اداره پلیس؛به همین سبب است که همواره نمیتوان به شیوههایی عمل کرد که جامعه از فرد انتظار دارد.
»تداعیهایذاتا منفی همراه با کاربرد زور را کلاکارز مورد تاکید قرار میدهد:01 «نیروی پلیس نه تنها به شکلی بنیادی و برگشتناپذیر در مقایسه با ارمانهای اصلی فرهنگی یک جامعهء مدرن،خشن و مهاجم است[استفاده از زور برای دستیابی به آرامش]،بلکه یک یادآور دائمی این نکته است که همهء این نهادهای ارجمند،که باید امکان زندگی عاری از روابط خشن با یکدیگر و با دولت را برای شهروندان فراهم آورند،اغلب در کار خود نقایص زیادی دارند.
پارادوکس عدم مالکیت:این پارادوکس میگوید که قدرت پلیس بیش از همه در مورد کسانی اعمال میشود که بیشترین چیز را برای از دست دادن دارند؛که معمولا شامل افراد طبقهء متوسط یا طبقهء بالاست که نگران از دست دادن مایملک، شغل یا شهرت خود هستند؛آنگونه که کلوکارز اشاره میکند:«بدین ترتیب به رغم این واقعیت که مایملک،منابع،دوستیها،شغل،شهرت و موقعیت ما در جامعه،ظاهرا به ما قد رت مفاومت در برابر اعمال زور را میدهند،عملا اثر معکوس دارند."