چکیده:
در بین فلاسفه متقدم،هیچ فیلسوفی به اندازه ارسطو به امور عینی و واقعیتهای فردی و جزئی توجه نداشته است و در هر مناسبتی نیز در برابر صور مثالی استادش افلاطون،موضع مخالف دارد.توجه دائمی ارسطو به عالم جسمانی و بحث تفصیلی دربارهء جسم،حرکت،عناصر اربعه،معدنیات،کائنات جو و بخصوص حیوانشناسی همه حاکی از همین عنایت بسیار قوی به محسوسات و واقعیات و داشتن روح علمی تجربی است.به همین جهت اصحاب فلسفه او را بعنوان فیلسوفی واقعگرا توصیف کردهاند.
حال همین ارسطویی که تا این درجه به واقعیت و موجودات جزئی و عینی معتقد است و با کلی مستقل از افراد(یعنی کلیای که هم واقعی باشد و هم مفارق)به شدت مخالف است،میگوید علم به واقعیتهای جرئی را اعتباری نیست و علم تنها به کلیات تعلق میگیرد.این تعارض در مقاله حاضر بحث و بررسی گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"اتهام نتاقض درونی در نظام فلسفی ارسطویی دکتر محمد خوانساریچکیده: در بین فلاسفه متقدم،هیچ فیلسوفی به اندازه ارسطو به امور عینی و واقعیتهای فردی و جزئی توجه نداشته است و در هر مناسبتی نیز در برابر صور مثالی استادش افلاطون،موضع مخالف دارد.
حال همین ارسطویی که تا این درجه به واقعیت و موجودات جزئی و عینی معتقد است و با کلی مستقل از افراد(یعنی کلیای که هم واقعی باشد و هم مفارق)به شدت مخالف است،میگوید علم به واقعیتهای جرئی را اعتباری نیست و علم تنها به کلیات تعلق میگیرد.
ص 873 تعلق علم به کلیات همین ارسطویی تا این درجه به واقعیت موجودات جزئی و عینی معتقد است و با کلی مستقل از افراد یعنی کلیای که هم واقعی باشد و هم مفارق بشدت مخالف است،و بر آن است که واقعیتی بیرون از واقعیتهای فردی و شخصی وجود ندارد،میگوید علم تنها به واقعیتهای جزئی را اعتباری نیست و علم تنها به کلیات تعلق میگیرد،و اگر کسی در فلسفهء ارسطو غور نداشته باشد،بیدرنگ ارسطو را به تناقضگویی متهم میسازد.
در فلسفهء مشائی،صوری که از امور عینی جزئی در ذهن حاصل میشود،(بشرط اینکه حس سالم باشد،و کنترل کافی به کار رود)هم صحیح و متیقن است و کاملا با شیء خارج مطابقت دارد و هیچ تفاوت ماهوی بین امر ابژکتیو و امر سوبژکتیو وجود ندارد.
و در اینجا است که میگوئیم علم تنها به امور کلی و قوانین عام تعلق میگیرد و امر فردی و جزئی و قضیهء سخصیه در آن اعتبار ندارد(و این است معنی قضیهء شخصیة لا تعتبر)."