چکیده:
عارف با شهود حق و درنتیجه ادراک فنای خویش و عالم معتقد است که غیر از حق که وجود مطلق است، چیزی وجود ندارد و ذات او از هر کثرتت و تمایزی مبراست.ازسویدیگر عارف با حس خویش(که منکر آن نیز نمیتواند باشد)کثرت را ادراک میکند.حال اگر واقعیت هستی یکی بیش نیست موضوع داوری عقل این میباشد که آیا کثرت واقعی است و وحدت ساخته و پرداخته ذهنی ما یا بالعکس.
قاعدهء الواحد و کیفیت پیدایش کثرت از وحدت مطلب دیگری است که مربوط به مقام واحدیت میباشد آنجا که اسماء و صفات پیدا شده و مظهر میطلبند. ابن عربی و اکهارت راه توحید کثرت را توسل به اعیان ثابته میدانند.
خلاصه ماشینی:
"03 4-قاعدهء الواحد و چگونگی پیدایش کثرت از وحدت:از مسائل مهمی که از دیرباز برای همهء فلاسفهای که مبدأ جهان را واحد میدانند مطرح بوده این است که چگونه از این واحد که از جمیع جهات بسیط است امور کثیر صادر میشود و جهان هستی با همهء تنوعش شکل میگیرد.
4-1-صادر اول نه عقل اول بلکه کل هستی است-ابن عربی گاه قاعدهء الواحد را میپذیرد و قبول دارد که از خدا جز موجودی واحد صادر نمیشود کل عالم میداند.
اکهارت نیز قاعدهء الواحد را قبول دارد لیکن آن واحدی را که از خدا صادر میشود نه یک وجود متفرد چون عقل اول ابن سینا،بلکه کل هستی میداند که کثیر واحد و دارای وحدت در کثرت میباشد.
»1 اکهارت نیز قاعدهء الواحد را قبول دارد لیکن آن واحدی را که از خدا صادر میشود نه یک وجود متفرد چون عقل اول ابن سینا،بلکه کل هستی میداند که کثیر واحد و دارای وحدت در کثرت میباشد.
در اینحا اکهارت با همهء احترام و عظمتی که برای ابن سینا قائل است،دیدگاه وی را در مورد قاعدهء الواحد و سلسله عقول عشره نمیپذیرد: «یکی از مسائل غامضی که همواره متفکران را تا به امروز آزرده،این است که چگونه از واحد بسیط که خدا باشد،بدون واسطه امکان صدور کثرت وجود دارد.
»1 4-2-خدا واحد از جمیع جهات نیست- اشکال قبل را بدینصورت نیز میتوان تقریر کرد که قاعدهء الواحد قاعدهای پذیرفته شده است ولی واحدی که از هر جهت واحد و هیچ جهت کثرتی نداشته و درعینحال منشأ چیز دیگری باشد،مصداق ندارد."