چکیده:
از آنجا که هدف این سلسله مقالات تبیین ماهیت فلسفه اسلامی است ناگریز از بحث در موضوعات گوناگونی است که هر یک به نحوی با این هدف مرتبط می بشد و از آنجا که فلسفه یونان از نظر تاریخی یکی از مهمترنی منابع سنت فلسفی جهان اسلام است بنابراین بحث از ماهیت فلسفه یونانی بعنوان یکی از حلقات مقدماتی بحث امری ضروری است مقاله حاضر عهده دار تبیین این امر است که فلسفه یونان در ذات خود فلسفه ای الهی است و بمنظور اثبات این مقصود به بررسی آراء افلاطون بعنوان بزرگترین فیلسوف و متفکر یونانی می پردازد وجهه نظر بحث به آراء مختلف افلاطون در آثارش معطوف است که مستند الهی دانحستن فلسفه وی می باشد و آن را با مختصات تعریف شده یک فلسفه الهی تطبیق می دهد
خلاصه ماشینی:
"و ثانیا با مقصود فعلی ما منافات ندارد زیرا حتی اگر خدایان به معنای مشرکانۀ آنها هم مدنظر باشد بحث ما در امکان دعا و نیایش به درگاه آنان است،وقتی که افلاطون از قول خردمندان،بالصراحه هر کاری را با نام خدائی که متناسب با آن کار است آغاز میکند،طبیعی است که صانع که بهترین علتهاست،و برترین موجودات نیک است،و پدر و سازندۀ کل عالم و خالق و آفریننده سایر خدایان است(تیمائوس 40 و 41) چگونه نمیتواند معبود و متعلق نیایش و دعا و عبادت واقع شود!؟» در انتها فقرۀ 48 نیز که تیمائوس میخواهد سخن را بهگونهای دیگر آغاز کند می گوید: «بیائید در اینجا به مناسبت آغاز سخن دست دعا به سوی خدا برداریم و از او بخواهیم که در این کار دشوار و غیر عادی که پیش گرفتهایم همراه ما باشد و به ما یاری کند تا آنچه میگوئیم هرچه نزدیکتر به حقیقت باشد»1 در این باب شواهد در سایر آثار افلاطون الی ما شاء الله یافت که در عناوین دیگر بحث به آنها اشاره میشود."