چکیده:
نویسندگان تاریخ فلسفه اسلامی غالبا ابن رشد را خاتم فلاسفه اسلامی و فلسفه او را پایان این فلسفه معرفی مینمایند.در کشورهای غیر از ایران،پس از ابن رشد فلسفه متروک و بیرونق شده است.
از طرفی در شرق عالم اسلام و ایران هم که تفکر و تحقیق فلسفی ادامه پیدا کرد به فلسفه و فلاسفه مغرب عالم اسلام توجه و اعتنایی نشد و هیچ اثر و نشانی از ابن رشد در آثار فلاسفه ایرانی بچشم نمیخورد.از طرف دیگر شرقشناسان و مورخان فلسفه به سهروردی و ملاصدرا بیتوجه هستند.در مقاله حاضر به بررسی و تحلیل این مطالب پرداخته شده است.
خلاصه ماشینی:
چرا ابن رشد که خاتم فلاسفه اسلامی معرفی شده است در شرق عالم اسلام و در ایران شناخته نشده است؟چرا محققان فلسفه و فلاسفه جهان اسلام که پس از ابن رشد آمدند به آثار او توجه نکردند و این آثار در تاریخ تفکر اسلامی منشاء هیچ اثری نشد.
نظر مهمی که در این باب اظهار شده است به اختلاف مهم و اساسی میان ابن رشد و فیلسوفان ایران و شرق عالم اسلام بازمیگردد و هانری کربن بر آنست که ابن رشد با حذف و رد عالم خیال و ملکوت دیگر جائی در تاریخ فلسفه اسلامی نداشت امّا توانست راهگشای فلسفه جدید اروپایی باشد.
فارابی و ابن سینا و غزالی و مخصوصا ابن رشد در اروپا تأثیر کردهاند و به این جهت در تاریخ فلسفه مقامی دارند اما میرداماد و ملاصدرا که در تفکر اروپایی تأثیر نکردهاند در حاشیه تاریخ فلسفه قرار داده میشوند و عجب آنکه در کشورهای غربی و اسلامی غیر از ایران هم پس از ابن رشد،فلسفه بیرونق و تقریبا متروک شده است.
میدانیم که ابن رشد از هجوم و حملهای که به فلسفه شد از فلسفه و فیلسوفان دفاع کرد و اگر هیچ اثری غیر از تهافت التهافت که در رد تهافت الفلاسفه غزالی نوشت، پدید نیاورده بود،فیلسوفان میبایست لا اقل از جهت حقشناسی،قدر اثر ابن رشد را بدانند و به پاس دفاعی که از فلسفه کرده بود نام و یاد او را بزرگ بدارند اما در تاریخ فلسفه اسلامی هیچ نامی از او نیست و هیچ فیلسوف و محققی از محققان و فیلسوفان شرق عالم اسلام هیچ چیز از او نقل نکرده و به آثار او در هیچ کتابی استناد نشده و حتی نام او جز در یکی از تذکرهها که بصورت ابن رشید آمده در آثار نویسندگان شرق اسلام نیامده است.