خلاصه ماشینی:
"مسئلهء اصلی آن است که سینمای ایران در وجوه محتوایی،مضمونی،شکلی و هنری براساس ارتباط با دیگر مقولههای فرهنگی این سرزمین چه ویژگیهایی به خود گرفته است.
هنرهای جدید یا کارهای نویی نیز که در هنرهای سنتی در قرن اخیر رخ نموده،سیاهمشقهای اولیهای است که بیشترین هم باید وقف رشد خودشان میشد و هنوز بسیار مانده که بتوان آنها را با هنر گستردهای مثل سینما در تبادل دو طرفه قرار داد.
به همین دلیل ما فلسفهء علم، فلسفهء هنر و حتی فلسفهء دین به معنی عرفی آن نداریم و آنچه هست جرقهها و بارقههایی از این دانشهاست که در آثار اهل فکر وجود دارد و تازه، آنها را نیز ما که امروزه با این دانشها آشنا هستیم به آثار آنان نسبت میدهیم.
این گروه که نمایندهء یک طرز فکر یا گرایش فکری در جامعهء ایران هستند سینمای موجود را از حیث احیای فرهنگ سنتی در جهت تأثیرات مطلوب و مورد نظر خویش نمیدانند.
دوگانهء سنت-تجدد در اینجا نیز بخوبی حضور دارد و سلب و ایجابهای سینما و آثار سینمایی از حیث تأثیرات فرهنگی به این نکته وابسته است که سلبکننده یا ایجابکننده در کجای دو سر طیف دوگانهء فوق قرار داشته باشد.
[5] عدم تأثیر سینمای ایران بر جامعه در سالهای شصت را از چند طریق میتوان نشان داد:فروش اندک عموم فیلمها،عدم تکرار طرح و مضمون فیلمهای موفق در فیلمهای موفق دیگر،عدم ارتباط سینما با تبلیغات تجاری و مصرفی،پرهیز از فرهنگسازی یا عدم توان آن،پیوند نیافتن سینما با بسیاری از مدیران،روشنفکران و نخبگان جامعه.
Solomon,Beyond Formula:American Film Genres(New York:Harcourt Brace.
"The Structural Influence:New Directions in Film Genre Study"by Thomas Schatz,(Texas: University of Texas Press,Austin,1986)p."