چکیده:
بحث از کفرآور بودن انکار ضروری دین یا نبودن آن از مباحث مهم و پرتأثیر در فقه اسلامی است. آیا میتوان
مسلمانی که یکی از ضروریات دین را انکار کرده است، محکوم به ارتداد دانست؟ آیا در انکار ضروری فرقی
میان عالم و جاهل و جاهل قاصر و مقصر نیست؟
به طور کلی، ملاک کفر و اسلام چیست؟ در چه صورتی به شخصی، مسلمان و در چه صورتی کافر گفته
میشود؟ تقابل میان اسلام و کفر چگونه تقابلی است؟ این مقاله به صورت منطقی به ذکر ادله طرفین و نقد و
بررسی آنها پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"پس در حقیقت بحث این است که علاوه بر این که انکار خدا و رسول او موجب کفر است، انکار ضروری نیز به صورت مستقل کفرآور است یا نه؟ به عنوان مثال تازه مسلمانی که شهادتین را بر زبان جاری کرده است اما هنوز از برخی از ضروریات اسلام آگاهی ندارد و نسبت به آنها شاک و یا منکر است آیا کافر شمرده میشود؟ آیا کسی که واقعا خدا و یگانگی او و رسالت پیامبر او را قبول دارد اما به خاطر برخی شبهات، برخی از ضروریات دینی را انکار میکند، کافر شمرده میشود؟ ادله قائلین به کفر آور بودن انکار ضروری قائلین به کفر آور بودن انکار ضروری دین، به ادلهای تمسک کردهاند که به مهمترین آنها اشاره میشود: 1ـ اسلام در نگاه عرف و شرع عبارت است از تدین و اعتقاد به این دین خاص با همه آموزهها و احکام و معارف آن.
بنابراین جا دارد روی مبنای کسی که انکار ضروری را کفرآور نمیداند و تنها عامل کفر و ارتداد را انکار، تکذیب خدا، توحید و رسالت میداند و جمع میان اعتقاد به این اصول را با عدم اعتقاد به پارهای از ضروریات در برخی از احوال و اشخاص ممکن میداند چنین گفته شود: اگر شخص مسلمانی یکی از ضروریات دین را انکار کند و قرائن و شواهدی وجود داشته باشد که منشأ انکار او، انکار خدا و یا توحید و یا رسالت است، محکوم به کفر و ارتداد است؛ در غیر این صورت ـ اعم از این که علم به خلاف، وجود داشته باشد و یا این که واقعا مشتبه باشد ـ در ظاهر حکم به ارتداد نمیگردد، هر چند ممکن است در واقع شخص مرتد باشد."