خلاصه ماشینی:
"19 آنچه مسلم است آوردن این دو امام بزرگوار به«سامرا»-مرکز خلافت عباسی در آن عصر-از جهاتی شبیه سیاست مأمون در آوردن امام رضا(ع)به شهر خود بود؛زیرا این نزدیکی کنترل روابط امام با شیعیان و شناسایی شیعیانی را که سرتاسر بلاد اسلامی مناسبات نزدیکی با امام خود داشته و خطری برای حکومت به حساب میآمدند،برای دستگاه حاکمه آسانتر میکرد،مدتی که امام در این شهر میزیست بجز چند نوبتی که به زندان افتاد به صورت یک شهروند عادی در آنجا حضور داشت و طبعا رفتار وی زیر نظر کامل و محتاطانه حکومت قرار داشت؛زیرا ائمه شیعه از جمله امام عسکری(ع)اگر از آزادی عمل برخوردار بودند مدینه را برای زندگی اختیار میفرمودند.
معرفی وکلا و اظهار اعتماد کامل به آنها برای احکام موقعیتشان از جمله نکاتی است که بروشنی در این توقیعات به چشم میخورد،اضافه بر این روشن میکند که در میان وکلای مناطق،سلسله مراتبی وجود داشته که حقوق مالی امام بایستی از طریق آن به وکیل اصلی وی رسیده و به وسیله او به آن حضرت برسد و بالأخره نکته دیگری که از نام فوق استفاده میشود آنت است که گاهی شبهاتی در مورد وکالت افرادی به وجود میآمد که در چنین مواردی امام مجبور بود با ارسال نامههای دیگری این شبهات را از بین ببرد.
ثانیا لزومی ندارد که امام عسکری(ع)حتما در دوران امامت خود این سخنان را به کندی گفته باشد و اما دربارهء اینکه این روایت،کندی را تا حد عدم اعتراف به اسلام پیش برده باید گفت:روایت مورد بحث الزاما چنین مفهومی را نمیرساند؛زیرا چه بسا ممکن است کندی به خاطر عقل گرایی بیش از حدی که داشته در درون خود دچار اشکالاتی شده و لذا کسی را از آن آگاه نکرده است چنانکه کاملا طبیعی است برای بسیاری که در حد کندی هستند چنین اشکالاتی پیش بیاید."