چکیده:
تعامل یا تعارض تلقی معنوی و پیشرفت صنعتی انسان جدید، یکی از چالشهای قرنهای اخیر
است. پیچیدگی این مسأله، ناشی از پررمز و راز بودن خود انسان است. تردیدی نیست که با ارتقای
صنعت جهان، معنویت جهانیان رو به افول نهاد. این که چرا علم جدید، چنین ثمرهای در پی داشت و
زیربنای فکری آنچه بود، باید به طور دقیق بررسی شود. در کتابی که در این نوشتار خلاصه و ارزیابی
شده، این فرآیند و برآیند آن مورد کاوش قرار گرفته است.
کتاب ماجرای معنویت در دوران جدید از گالیله تا فروید، فرایند حذف معنویت
در جوامع غربی را از دیرباز مورد بررسی قرار داده است. شهریار زمانی در این کتاب، با بیان
نظریات بزرگان مغرب زمین، دلیل بیارتباطی غرب امروز با خدا را مرحله به مرحله توضیح
میدهد، و از هر مقطع زمانی بعد از قرن وسطی، در این باره، نتیجهگیری خاص به عمل
میآورد. روند این بررسی در کلیات، ضربه کیهانی، ضربه فلسفی، ضربه زیستشناسی و
ضربه روانشناسی به شرح زیر، خلاصه شده است.
خلاصه ماشینی:
"گالیله معتقد بود، علت تامه در تحقق علت، طبق تعریف پشینیان همیشه خدا نیست؛ به طور مثال او نیرو را علت تامه برای حرکت میدانست و اراده خدا را در این بین، کاملا بیتأثیر تلقی میکرد و میگفت: حوادث و معلولها ناشی از علت غایی نیست بلکه متأثر از تغییرات کمی یا ریاضی است.
دکارت آن بخش از وجود انسان را که با ریاضی همخوانی داشت و مادی بود، ارزشمند میدانست و بعد دیگر انسان؛ یعنی بعد روحی او را بیارزش تلقی میکرد، و این بعد را در جهان دوم که علم با آن سر و کار نداشت، قرار میداد.
وی همیشه ابراز میکرد که به خدا اعتقاد دارد ولی در پاسخ ناقدانی که غریزه دینی انسان را در حیوان جستجو میکردند، گفت: من در مطالعاتم با اموری که در حوزه دین است، کاری ندارم؛ در صورتی که وجود تجلیات قدسی معنوی و اخلاقی، فقط در انسان، از ابتدای خلقت تا کنون وجود داشته است و این نکته قابل اغماض نیست.
فرهنگ غرب گرچه توانست بهترین رفاه جسمی رافراهم آورد ولی در ارضای نیازهای فطری، موفقیتی به دست نیاورد، دلیل اصلی این شکست، شکافی بود که بین نفس و بدن در دوران جدید به وجود آمد و سیر معنویت زدایی در غرب به طور تدریجی به صورت یک قانون پیشرفته درآمد.
نقدی بر فرآیند و برآیند کتاب ماحصل فرآیند خدازدایی عصر جدید آن که علم به عنوان خدای عصر جدید، ظهور کرده، و جایگزین خداوند سنتی و وحیانی شده است، ولی این خدای جدید، قادر به ارائه یک الگوی جهان شمول، اخلاقی و نجات بخش بشری نیست، لذا، زندگی بشر امروز، بیمعنا و بیجهت شده."