چکیده:
آسیبشناسی انقلاب، همانند خود انقلاب، مؤلفههای پیچیده و متعددی را در برمیگیرد که طبعا،
نیازمند پرداختن به آن از منظرها و ابعاد مختلف است. البته مطالعات آسیبشناسانه انقلاب نیز به
رغم تازه نبودن موضوع، چندان پیشرفتی نداشته است. شناخت موانع تحقق آرمانها، اهداف انقلاب و
حفظ دستاوردهای آن، از مسائل مهم در این حوزه مطالعاتی انقلاب به شمار میآید. مهمترین
مباحث نظری در آسیبشناسی انقلابها، به نظریه حرکت دوری انقلابها از کرین برینتون اختصاص
دارد. لذا، بحث آسیبشناسی انقلابها را با عنوان ترمیدور، به معنای بازگشت به وضع و ارزشهای
پیشین آغاز میکنند که آن هم براساس نظریهای است که کرین برینتون در کتاب: کالبد شکافی
چهار انقلاب، به آن اشاره میکند.
خلاصه ماشینی:
"در چنین شرایطی، میتوان گفت که انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، واکنشی به انحطاط اخلاقی جوامع مدرن و تلاشی برای بازیافت هویت انسانی است؛ اما بهرغم این امر، بار دیگر شاهد نفوذ و ترویج فرهنگ و ارزشهای بیگانه در کشور هستیم.
اختلال در انتقال درست میراث فرهنگی و یا خدشهدار کردن میراث گذشته که از دین اسلام و هویت ایرانی سرچشمه میگیرد و زیربنای اصلی انقلاب اسلامی است، سبب از دست دادن هویت ملی میشود و در چنین جوامعی، میتوان با دراختیار داشتن ابزار مسلط فرهنگی و اطلاعاتی، فرهنگ و ارزشهای نظام سلطه را بر نسلها تحمیل کرد و آنان را وامدار ارزشها و فرهنگ خود ساخت.
جریان گرایش به غرب در ایران در مراحل مختلف، همواره یکی از این محرک داخلی بوده است که در دوران انقلاب اسلامی با تغییر موضع، به نفع فرهنگ خودی بر پایداری و استقامت فرهنگی افزود و اگر این گرایش، به سابقه قبل از انقلاب معطوف گردد که از آن به ارتجاع سیاسی یاد میشود، خود میتواند از زمینهها و محرکهای این تهاجم به حساب آید.
ناپلئون، لشکری از لمپنها به نام گروه دسامبر ساخت و به کمک آنها، قدرت را در دست گرفت و خود را امپراطور خواند این در زمانی بود که کشمکشهای فرساینده بین میانهروها و رادیکالها، همه مردم را به ستوه آورده بود و ناپلئون توانست با کمک لمپنها که حتی به سطح مقامات عالی راه یافته بودند، همانند تالیران، وزیر امور خارجه فرانسه، توانست با استقبال تودههای خسته و با حفظ ظاهری نظام جمهوری، به جمهوری فرانسه پایان دهد."