چکیده:
مسأله نسبت بین علم و دین، یکی از مسائل مهم در فلسفه دین است. در این مقاله مقایسه کلی حول چهار
محور عمده (موضوع، زبان، روش و غایت) در حوزه معرفت دینی و معرفت علمی صورت گرفته است و بر
اساس یک فرضیه، حیطههای چهارگانه با همدیگر سنجیده شده و در پایان به برخی از منشأهای احتمالی
فرضیه رقیب یعنی فرضیه تعارض علم و دین پرداخته شده است. و در نهایت نسبت بین این دو معرفت را، در
یک عنوان و عبارت صحیح نمیداند و قائل به نظریه تفصیل است.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله مقایسه کلی حول چهار محور عمده (موضوع، زبان، روش و غایت) در حوزه معرفت دینی و معرفت علمی صورت گرفته است و بر اساس یک فرضیه، حیطههای چهارگانه با همدیگر سنجیده شده و در پایان به برخی از منشأهای احتمالی فرضیه رقیب یعنی فرضیه تعارض علم و دین پرداخته شده است.
(1) و شاعر آن را به نظم درآورده است: در تناقض هشت وحدت شرط دان وحدت موضوع، محمول و مکان وحدت شرط و اضافه، جزء و کل قوه و فعل است در آخر زمان با توجه به مطالب فوق برخی از دانشمندان برای حل تعارض بین علم و دین در مسیحیت به فرضیه تفکیک زبان این دو معرفت قائل شدند و بدین صورت مشکل را در پیش خود و خوانندگان کتابهایشان توجیه کردند.
وی مینویسد: «به نظر من هدف علم یافتن توضیحات رضایت بخش برای هر چیز است که به نظر ما نیاز به توضیح دارد مقصود از توضیح (توضیح علی) دستهای گزارههاست که بوسیله آنها کسی میتواند حالت امور توضیح دادنی را توصیف و بیان کند» (4) بنابر دو مبنای ذکر شده، غایت معرفت علمی با معرفت دینی فرق میکند.
بنابراین در نظر نگارنده معرفت دینی و علمی در غایت معرفت با همدیگر تفاوت دارند اما این تفاوت از نظر ما قابل حل میباشد بدین معنی که گرچه هدف علم تسلط بر طبیعت است اما این هدف جنبه مقدمی و آلی برای رسیدن به نجات و رستگاری اخروی دارد."