چکیده:
از سال 1357 (1979) که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید، نظریهپردازان مختلف غرب و شرق
درباره آن به تحلیل پرداختهاند. در نوع این تحلیلها تلاش شده است تا انقلاب اسلامی ایران در قالب یک یا
چند نظریه از نظریات حاکم و رایج در علوم اجتماعی غربی تعریف شود. این نظریات و تحلیلها بهرغم تفاوت و
تنوعشان از چارچوب چند نظریه کلان، از جمله نظریه بسیج منابع (چارلز تیلی)، توسعه نامتوازن (هانتینگتون)،
ساختارگرایی (اسکاچپل)، محرومیت نسبی (تدگار)، شیوه تولید اقتصادی (مارکس) و... خارج نمیشوند.
صاحبان این نظریات، به شدت در تحلیل انقلاب اسلامی ایران با مشکل روبرو هستند و ناگزیرند بسیاری از
مؤلفههای چارچوب نظریشان را هنگام تطبیق بر انقلاب اسلامی نادیده انگارند و حتی خلاف آنها را معتقد
شوند. کتاب ایران بین دو انقلاب که با اقتباس از نظریه توسعه نامتوازن هانتینگتون نوشته شده است، از
این قاعده مستثنی نیست. نوشتار حاضر، ضمن گزارش مختصر مهمترین دیدگاههای نویسنده، به بررسی و نقد
و تحلیل آن از انقلاب اسلامی ایران میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"5ـ تناسب محتوا از آنجا که کتاب مورد بحث «در آغاز به قصد تألیف اثری درباره پایگاههای اجتماعی حزب توده طرح شده و سپس دامنه بررسی آن توسعه یافته» است، محتوای کتاب به مقدار شایان توجهی، تأکیدی نامتناسب بر تحلیل و تاریخ حزب توده دارد که این امر باعث میشود تا خواننده به راحتی کتاب را به عنوان مرجعی مناسب و متناسب برای مطالعه تاریخ بین دو انقلاب مشروطه و 57 نپذیرد؛ زیرا نویسنده تنها وقایعی را دیده است که به نوعی، به حزب توده و جریان فکری چپ مربوط میشده و همان وقایع را هم بیشتر با عینک حزب توده دیده است؛ در حالی که در بسیاری از وقایع مهم تاریخ گذشته، حزب توده یا تأثیرگذار نبوده و یا تنها به شکل یکی از چند عامل عمل کرده است.
موارد زیر را میتوان از علل ناکامی دولت در این زمینه برشمرد: ـ مذاکره رژیم با احزاب مخالف غیرمذهبی به دلیل پشتوانه مردمی نداشتن آنها سودی نبخشید و آنها فاقد اهرمهایی برای کنترل احساسات عمومی بودند؛ ـ توقف ناگهانی برنامههای توسعه، باعث بیکار شدن خیل کارگران صنعتی شد که به زودی به جرگه مخالفان پیوستند؛ ـ هرچه تعداد کشتگان بیشتر میشد، به همان نسبت امکان توفیق رژیم در مهار حرکت انقلابی کاهش مییافت؛ ـ امام خمینی قدسسره هرگونه سازش با رژیم را در هر شرایطی خیانت به اسلام شمرد؛ ـ مخالفان با تظاهرات، اعتصابات و به دست گرفتن برخی ادارات و کارخانجات، کشور را فلج کردند؛ (1) ـ ارتش دیگر مایل به کشتار مردم نبود."