چکیده:
توسعه متکی به اقتصاد بازار که به عنوان راهحلی برای مشکلات کشورهای جنوب مطرح میشود، ثمرهای
جز نابرابری اجتماعی، نابودی اقتصادی و تخریب فرهنگی نداشته است، با وجود این، میتوان راهحلهایی
برای توسعه طراحی کرد که به سامان اجتماعی، رشد اقتصادی و احیای هویت فرهنگی منجر شود، و در عین
حال، بر تجربیات اقتصاد غیربازار تکیه کند. مکزیک و مالزی، دو مثال برای این دو تجربهاند. در واقع،کشور
مکزیک به مدت ده سال تمام، به توصیههای بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و کارشناسان اقتصادی
دولت آمریکا، عمل کرد تا در جرگه کشورهای پیشرفته قرار بگیرد، اما محصول نهایی این تمکین چیزی جز
سقوط اقتصاد مکزیک و بحرانهای اقتصادی از جمله کاهش ارزش پولملی، بیکاری، مهاجرت به شهرهای
بزرگ و نابودی صنایع داخلی نبود. از سوی دیگر، برخلاف مکزیک، ما با کشورهای آسیای جنوب شرقی چون
مالزی مواجه هستیم که با اتخاذ تدابیری مستقل و ملی، راه پیشرفت اقتصادی را طی کردند. این کشورها
برخلاف توصیههای کارشناسان مدافع اقتصاد بازار، آمیزهای از اقتصاد آزاد و اقتصاد حمایتی(دولتی) را در
پیش گرفتند، و به توفیقات قابل توجهی دست یافتند،(2) اما ما باید چگونه رفتار کنیم؟آیا باید نسخه اقتصاد
بازار را در پیش گیریم؟یا باید به الگوهای اقتصاد دولتی مراجعه کنیم؟ پاسخ آن است که هیچیک از این
نسخهها نمیتواند ما را در نیل به توسعه و رشد یاری کند، بلکه ما باید الگوی تربیتی جدیدی با توجه به نیازها
و ظرفیتهای کشور اسلامیمان بسازیم و آن را مبنای توسعه خود قرار دهیم. در این صورت، این الگوی تربیتی
و فرهنگی دارای چه مؤلفههایی است؟ مقاله حاضر میکوشد به این سوال پاسخ دهد:
خلاصه ماشینی:
"مقدمه برای پاسخگویی به سؤال اصلی پژوهش، نخست تأثیر ده اصل کلاننگری سیستمی، رفاقت با ملتها، مهندسی حسابگری، توانایی ترکیب، بازگشت به خویشتن، اصلاح اخلاق، فرهنگسازی، میهنخواهی، محیط و بازگشتگرایی و مسئولیت اجتماعی را که مورد قبول اغلب نظریهپردازان توسعه است مورد بررسی قرار میدهیم که در صورت تحقق آن در جامعه، راه برای توسعه و پیشرفت فراهم میآید، اما به نظر میرسد این اصول انسان را تنها کمی بیش از دایره علمگرایی میبرد، و او را به عمق عرصه معنویت فرانمیخواند، در حالی که بهکارگیری این اصول در کنار اصول اسلامی که در آراء اندیشمندان مسلمان به چشم میخورد، میتواند توسعه اسلامی در خور یک کشور اسلامی چون ایران را پدید آورد: اصول تربیتی توسعه برای انسان هزاره سوم اصول دهگانه تربیتی که در پی میآید، زمینههای شکوفایی فردی و جمعی را در شرایط حاد، پیچیده و بحرانی قرن بیست و یکم فراهم خواهند آورد.
اگر سیاست مکر و خدعه باشد، نه بیش از آن، پس چرا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و علی علیهالسلام وارد آن شدند و به تأسیس حکومت که مقولهای سیاسی است، پرداختند؟لذا، نمیتوان، سیاست را به کلی بد و ناپاک دانست، بلکه بهتر است سیاست را یک ابزار بدانیم که اگر در دست آدم صالح قرار گیرد، در خدمت به خلق به کار میرود، و اگر به دست آدم ناصالح بیفتد، همان مکر و حیلهای بیش نخواهد بود، ولی باید پذیرفت که در سراسر تاریخ بشر، عمدتا سیاست به دست ناصالحان بوده و به همین دلیل، سیمایی منفی از آن در ذهنهااست، اما اگر بتوانیم به تربیت انسان صالح بپردازیم، آن وقت دیگر نگران ورود به عرصه سیاست نخواهیم بود."