چکیده:
ین از زبان تصویری به زبان تألیفی کدام است؟3-اهمیت نظریه دوم در فلسفه زبانی متأخر و معاصر چیست؟
خلاصه ماشینی:
"(1955:chapter 2 ویتگنشتاین پژوهشهای فلسفی را با گفتاری از اعترافات آگوستین در مفهوم زبان آغاز میکند و در توضیح این عبارات مینویسد:«به نظرم این سخنان،تصویری ویژه از ذات زبان انسانی به ما عرضه میکنند و آن این است که:یکیک واژههای زبان چیزها را مینامند،در این تصویر از زبان،زیشههای اندیشههای زیر را میبینیم:هر واژه معنایی دارد و این معنا همبسته با واژه است .
در تراکتاتوس البته ویتگنشتاین علاوه بر تأکید بر ساختار واحد زبان و عالم،بر این باور است که یک زبان وجود دارد که تصویر جهان است و مفهوم واقعیت در زبان قوام میابد؛اما او در پژوهشهای فلسفی از این نظریه زبان عدول میکند و اعتقاد دارد که زبان ساختار و صورت واحدی نداشته،بلکه زبانها مشتمل بر بازیهای زبانی متفاوتی است و با این زبانها است که مناسبات و روابط انسانها شکل میگیرد فلسفه به باور وی نه با مناقشات انتزاعی بلکه با عمل و روابط زبان پدیدار میشود.
لازمهء این امر آن است که ویتگنشتاین با روشی منطقی و با کمک نظریهء معناداری ثابت کند که تمام گزارههای مربوط به عالم و امور واقع،از قضایای بنیادین تشکیل شده که به لحاظ منطق از یکدیگر استقلال دارند.
در دورهء اول اعتقاد دارد که ساختار واقعیت،ساختار زبان را تعیین میکند؛ولی در دوره متأخر این اندیشه را مورد نقد و طعن اساسی قرار داده،از زبان به مثابه بنیاد و ابزار فاهمه دفاع میکند و معتقد میشود زبان است که دیدگاه ما را دربارهء حقایق و امور واقع تعیین میکند."