چکیده:
بحث قوهء خیال و نوع کارکرد آن در نفس،از جملهء مهمترین مباحث معرفتشناسی در فلسفه به معنای اعم آن است.در نظام فلسفی یونان،افلاطون برای اولین بار در بحث مراتب معرفت،خیال را در مرتبت آخر و پستتر قرار داد؛و این خود از جمله ادلهء طرد و رد شعرا و هنرمندان از اتوپیای او بود.ارسطو در کتاب«درباره نفس»برخورد فلسفیتری با تخیل داشت.او خیال را یکی از قوای نفس شناخته که قادر به حفظ و ضبط صور است.فسلفه اسلامی که در طلیعه خود به بازخوانی متون یونانی در فلسفه پرداخت برخی از بنیادهای افلاطون و ارسطو و نیز مکاتب آنان در حوزهء نو افلاطونی و اسکندرانی را به منزلهء پایه پذیرفت؛اما نواقص و نواقض آنها را بر نتافت فلذا دست به تنقیح،تصحیح و تکمیل آراء فلاسفه یونانی زد.در این میان فارابی که او را معلم ثانی میدانند و از بزرگترین فلاسفهء اسلامی و به تعبیری مؤسس فلسفه اسلامی است،در باب خیال و تخیل ابداعاتی دارد.این ابداعات که سرآغازی بر عمیقترین مباحث خیال و تخیل در فرهنگ ایرانی-اسلامی گردید؛نتایج ادبی درخشانی را در متن این فرهنگ پدید آورد.پرسشهای اصلی این مقاله،چیستی و ماهیت این ابداعات و نیز تبیین منابع و بنیانهایی است که این ابتکارات را موجب شدهاند لیکن به دلایلی که در متن خواهد آمد،شرح اصلی این معنا،منوط و مشروط به تبیین جایگاه تخیل در فلسفهء یونانی و بهویژه آراء ارسطو است.
خلاصه ماشینی:
"هنگامی شکل میگیرد که ارسطو نفس انسانی را در عین داشتن قوایی چون قوهء غاذیه، ادراک حسی،شوق و حرکت مکانی،دارای عقل(نوس)یا قوه مدرکه دانسته و در باب (434 الف)از کتاب«دربارهء نفس»،از تخیل عقلی سخن میگوید یعنی تخیلی که خاص حیوانات ناطق(انسانها)است:«حیوانات ناطق میتوانند خیال واحدی برمبنای خیالات کثیر بسازند و دلیل بر این که حیوانات ناقص نمیتوانند دارای حکم باشند این است که تخیلی که ناشی از قیاس است[تخیل عقلی]در آنها نیست و چنین تخیلی مستلزم حکم است4»(همان).
بر این اساس ارسطو در باب(824 الف)،تفکر را شامل تخیل و اعتقاد(قدرت حکم) دانسته و سپس مستندات خود در این معنا را،که تخیل عقلی در انسان قادر به صدور حکم است،ارائه میدهد:«بنابراین اگر تخیل قوهای باشد که به سبب آن گوییم که تصویر خیالی در ما به حصول[می]پیوندد و از هرگونه استعمال مجازی این کلمه خودداری کنیم،آن را باید قوه یا حالتی بدانیم که به وسیله آن حکم میکنیم و میتوانیم بر حق یا بر خطا باشیم و احساس و ظن و علم و تعقل نیز چنین است»[یعنی همه از قوای حاکماند]5(همان).
وی ضمن برشمردن انواع تخیلاتی که از حواس سرچشمه گرفته و باعث ظهور حرکاتی در انسان میشوند(مانند تخیلات شهوانی که به رفتار جنسی میانجامد)از محاکات مهمتری سخن میگوید که قوهء متخیله از قوهء ناطقه دارد و آن محاکات از معقولاتی است که در نهایت کمال قرار دارند،همچون سبب اول(یعنی وجود اولی که سبب همه موجودات است:الله)،اشیاء مفارقه از ماده(یعنی عقول و نفوس مجرده همچون عقل فعال)و سماویات(جواهر و ذوات آسمانی)و این نکته یکی از مهمترین آراء فارابی است که شاید خود عاملی برای گشودن مباحث بعدی همچون نسبت خیال متصل و خیال منفصل(عالم مثال) در حکمت اسلامی گردید."