چکیده:
عبد القاهر جرجانی بلاغی معروف ایرانی،زیباییهای آثار ادبی را حاصل وجود کیفیت خاصی در این آثار میداند که او آن را«نظم»مینامد.بررسی انجام شده نشان میدهد که وی برای شرح نظریهء نظم،از سه منظر اساسی به ادبیات روی میکند:ساحت الفظی،ساحت نحوی و ساحت معنایی.نویسندهء این مقاله بر آن است که دیدگاههای جرجانی در این سه محور قابل قیاس با آرای گروهی از منتقدان قرن بیستم بهویژه فردیناند دو سوسور و نوام چامسکی و پیروان آنها یعنی منتدان ساختگرا و پیروان دستور گشتاری است.
خلاصه ماشینی:
"وی در جای دیگری میگوید:«بدان که نظم چیزی جز این نیست که کلام خود را در جایی قرار دهی که علم نحو اقتضا میکند و در چارچوبی که قوانین و اصول نحو جاری است»(همان:721) مراد جرجانی از قانون نحو فقط احکام دستوری نیست بلکه دیدگاه وی درباره جمله و ارتباط کلمات باهم بسیار عمیقتر و ظریفتر از این است.
همچنین به سبب آنکه ساختگرایان اثر را چون یک جمله در نظر میگیرند تکیهء خاصی بر نحو دارند و در این مورد نیز میتوان نظریات آنان را با نظریات جرجانی مقایسه کرد ولی در حوزهء نحو بیش از همه نظریات مربوط به دستور گشتاری به ترتیبی که خواهد آمد،قابل قیاس با نظریات نحوی-بلاغی جرجانی است.
چنین نیست و همه تصرفهای گوینده در ساحت نحوی کلام به سبب اغراض گوناگونی است که در ضمیر گوینده بوده است وی در مواضع بسیاری از کتاب اسرار البلاغه و دلایل الاعجاز این مطلب را شرح میدهد که تغییراتی که در روساخت جمله صورت میبندد،بلاغت جمله را رقم میزند و تفاوتهای معنایی ظریفی تولید میکند که به اغراض گوینده بستگی دارد.
در مورد نحو (Syntax) ؛در این حوزه و در بررسی آرایههای دستوری که از زیرشاخههای همین مبحث محسوب میشود؛آرای جرجانی بر بخشی از نظریات انتقادی قرن بیستم که آثار ادبی را از منظر بافت و ساختهای نحوی مورد توجه قرار میدهند(علاوه بر چامسکی) قابل انطباق است و بر آنها تقدم دارد."