خلاصه ماشینی:
"با این توضیح میتوان چنین اظهار داشت که کتاب «نظام سلطانی» از حیث محتوایی اثری مشابه متون متعلق به جریان دوم است که در نهایت بنیادهای سلطنت را در اندیشه و عمل سیاسی شیعه ردیابی و اظهار میدارد؛ با این تفاوت که این کار را نه با گرتهبرداری از الگوی نظری- عملیاتی اهل سنت بلکه به صورت استقلالی و مستند به آموزهها و جهانبینی شیعی انجام میدهد.
ناهمگنی استدلالی در بارة جریان اصلی فقاهت در بارة جریان اصلی «فقاهت»، گرچه تلاش خوبی صورت گرفته، اما گذشته از یکسویهنگری حاکم به اثر، نقصان روششناختی دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه مؤلف برای اثبات ادعای خود از هر متلکم یا وزیر شیعیمسلکی ارائه شاهد کرده؛ حال آنکه جریان اصلی بحث در این قسمت بر اندیشه و عمل فقهای شیعه استوار است.
ناهمگنی استدلالی در بارة مرجع الگوی رفتاری صفویه و دوران اول قاجاریه در خصوص دو تجربة تاریخی «صفویه» و «دوران اول قاجاریه» نیز جای طرح این سؤال مهم وجود دارد که مرجعیت این دو الگوی رفتاری (چه در عرصة نظر و چه در عرصة عمل) از کجا استنتاج شده است؛ به عبارت دیگر، مؤلف مرجعیت این دو الگو را مفروض گرفتهاند و بر اساس آنها به ایراد گزارههای عام برای شیعه همت گماردهاند؛ حال آنکه قائلان به قرار داشتن کامل تجربة حکومتی صفویه و دوران نخست قاجاریه در چارچوب الگوی حکومتی مورد نظر شیعه، فراگیر و ادعای فوق اجماعی نیست؛ به همین دلیل است که میتوان مجموعة استدلالهای ارائهشده توسط مؤلف را از نظر روششناختی ناهمگن ارزیابی کرد."