خلاصه ماشینی:
"به سبب نزدیک شدن پایان چرخه[حیات](پایان این جهان)یعنی زمانی که همهچیز به هم می آمیزد،پهلوی هم قرار میگیرد و دوباره جمع و جور میشود،به دلیل وفور اطلاعات و وجود اطلاعات معتبر درباره مفاد واقعی سایر ادیان،در نتیجه سفر به نقاط مختلف و انجام دیدارهایی با پیروان سنتهای گوناگون،به لطف انسانهای نیکی که پیش از ما بودهاند و شاید به سبب تحقق این موضوع که افراد بر لبه مغاک تلوتلو میخورند و دیگر نمیتوانند خوشی دودلی و تردید را تحمل کنند،به سبب همه این عوامل،وضعیت جدیدی ظهور کرده است.
ما نباید طبق مشورتهای کسانی که به ما میگویند به اندیشههای انسانی وفادار بمانیم زندگی کنیم بلکه باید مطابق والاترین چیزی که در درون ماست زندگی کنیم،اگرچه ممکن است این چیز کوچک باشد اما از نظر قدرت و ارزش بسیار بالاتر از چیزهای دیگر است.
دانته در پایان«کمدی الهی»عظیم خود می نویسد: «اما بالهای من بالهای چنین پروازی نبود در عینحال آنگونه که آرزو داشتم،حقیقتی که می خواستم ظاهر شد و ذهنم را به تابش عظیمی از نور پیوند داد در اینجا قوای من از هوا و هوسشان فارغند و لیکن من تغییری در خود احساس می کنم عقل و هوشم[با عشق]تعادل مییابد همان گونه که برخی بدون صدای ناخوشایند حرکت میکند عشق،خورشید و دیگر ستارگان را به حرکت وامیدارد» اینطور نیست که دخول این«همه»[که به آن اشاره شد]در آن هویت متعالی در دانته به کمال رسیده باشد زیرا این موضوع نه به صورت آشکار بلکه به صورت ضمنی بیان شده است خصوصا در بازتاب و نتایج حیات او که قالبریزی و بنیانگذاری موثر یک زبان و همچنین یک ملت و نوشتن«کمدی الهی»که اوج ادبیات مغربزمین است."