خلاصه ماشینی:
"»1اما در اصطلاح ادب و هنر،این مفهوم چه تمایزات و ویژگیهایی دارد؟بحث ما در این مقاله،ارائهء درکی از این مسأله و نسبت آن با امر نو،یا بدعت و نوآوری در ادبیات است و این نوآوری را البته نباید با تجدد یا مدرنیسم یکی گرفت،هرچند که مدرنیته بستر و زمینهء رشد انواع نوین و بدایع ادبی و تغییرات شگرف در شعر و ادب معاصر جهان بوده و طرح این موضوع پیچیده نیز یکی از دستاوردهای آن محسوب میشود.
زیرا«عوامل سازندهء سنتهای ادبی،ناخودآگاه جمعی،اسطوره،دین، تاریخ و جغرافیا هستند و به همین دلیل با کمترین تغییر در این عوامل،سنتهای ادبی نیز دگرگون میشوند،چنانکه ممکن است در این دگرگونی، چند نماد از میان برود و چند نماد تازه پدید آید و حتی گاه ممکن است اساس نگرش سنتی در ادبیات تغییر یابد.
سنت در مفهوم«پایدار»ی که نیازمند توضیح است و این توضیح از دو وجه فلسفی و تاریخی-اجتماعی برخوردار است،نوعی بازتاب فرهنگی تجارب نسلهاست که برخی دستاوردها،دانشها،بصیرتها و عقاید خود را استحکام میبخشند و پایدار میکنند به نحوی که پویایی و استمرار آن برای نسلهای بعدی و متأخر نیز به امری اجتنابناپذیر یا حد اقل مهم بدل میگردد.
ملک الشعرا در همین دوران و به همین ضرورت سروده بود: یا مرگ یا تجدد و اصلاح راهی جز این دو پیش وطن نیست ایران کهن شده است سراپای درمانش چز به تازه شدن نیست51 با این حال،خود استاد بهار نتوانست در مفهوم موردنظر جهان ما بعد مشروطه،یعنی متناسب با عصر مدرن و تجدد،سنت را نو کند و با دست به نوآوری زند."