چکیده:
مبانی ارزشی و دینی،سعی در حاکمیت اندیشه و فرهنگ اسلامی دارند.به اعتقاد نگارنده،نمونههای متعددی همراستا با این طرز تلقی از حکومت را میتوان در تاریخ صدر اسلام و بویژه در شیوهء حکومتی امیر مؤمنان حضرت علی(ع)نیز جستجو کرد. پژوهنده در مقاله حاضر،سعی دارد با استناد به گفتار و سیرهء آن حضرت،حدود مدارای حاکم اسلامی را-که یکی از دغدغههای مردمسالاری دینی نیز میباشد-تبیین نماید.این مقاله که در قالب چهار بخش تنظیم گردیده است ابتدا به بررسی تطبیقی دموکراسی با موضوع مردمسالاری دینی پرداخته و در ادامه ضمن مروری گذرا به خاستگاه تساهل و تسامح در غرب،مرزهای مدارا در حکومت علوی را در سه حوزه سیاسی،مذهبی و اخلاقی مورد مطالعه قرار خواهد داد.موضوع جایگاه و نقش مردم در تأسیس حکومت و نحوهء ادارهء جامعه از جمله مباحث مهمی است که ریشههای تاریخی عمیقی در قلمرو سیاست و حکومت در جوامع مختلف دارد.در این میان دموکراسی یک فلسفه سیاسی و شیوهء حکومتی است که در سدهء اخیر در گوشه و کنار جهان،با اقبال زیادی مواجه بوده است. اگر چه در مبانی سیاسی اسلام و نیز احادیث و روایات موجود،میتوان مصادیقی همراستا با برخی از اصول مثبت دموکراسی یافت.با وجود این در بررسی تطبیقی مبانی فلسفی دموکراسی(لیبرالیسم سکولاریسم و...)با اصول نظام حکومتی اسلام تعارضات چندی مشاهده میشود که با عنایت به اهمیت موضوع،دقت نظر و توجه به آن ضروری است.ایدهء مردمسالاری دینی اصطلاح تازهای در گفتمان سیاسی کشورمان میباشد که ملهم از مبانی سیاسی اسلام بوده و به عنوان بدیلی برای دموکراسی غربی در حکومت اسلامی مطرح است.این شیوهء حکومتی مبتنی بر دو اصل زیر میباشد:1-جذب نقاط مثبت دموکراسی غرب 2-باز تعریف آن در چهارچوب اصول اسلامی،الگوی رفتاری که در آن ملت،صاحب حق و منزلت و مبنا و محور هستند و حکومت موظف است نسبت به ولی نعمت خود خدمتگزار باشد.در عین حال مردم نیز با پایبندی به اصول و
خلاصه ماشینی:
"بررسی سیره و گفتار آن بزرگوار و درک دیدگاه ایشان نسبت به این دو اصطلاح اهمیت زیادی دارد؛چرا که،آن حضرت علاوه بر پشت سر گذاشتن تلخیها و فراز و نشیبهای دوران ظهور اسلام،در طول بیست و پنج سال سکوت،در عین نارضایتی از وضع موجود،با حکومت خلفا، مدارا و همکاری داشت و در پنج سال آخر عمر خویش نیز که زمام امور را به دست گرفت مخالفان جدی پیدا کرد که نحوهء برخورد آن حضرت با آنها برای شیعیان الگو و برای تمامی انسانها درسآموز است.
از سوی دیگر گفتیم که مدارای سیاسی در بردارنده تحمل مخالف سیاسی و آزادی اظهار نظر و حق انتقاد است که از دو منظر قابل توجه میباشد:نخست از دیدگاه حاکم که با شهروندان مخالف خود مدارا و تساهل دارد و مخالفت و اعتراض آنان را بر میتابد و آنان را صرفا به خاطر مخالفتشان از حقوق شهروندی محروم نمیکند و دیگری از دیدگاه شهروندان که با وجود اختلاف بینش و سلیقه با حاکم و تفاوت برداشت در خط مشیها و تصمیمگیری،با او مدارا میکنند و برای حفظ مصلحت کشور و برقرار ماندن نظم عمومی،از همدلی،همراهی و خیرخواهی او دریغ نمیورزند و توان خود را در اختیار مدیریت اجرایی حاکم برای رفع تنگناها قرار میدهند.
د)جمعبندی از آنچه معروض گشت روشن میشود که امام با رفتار خود ثابت کرد،که از دیدگاه حکومت علوی میتوان با حاکم جامعه اسلامی مخالف بود ولی حق مخالفت،در عین مسئولیت نزد خداوند،باید از نظر حاکم پاس داشته شود و البته در این میان بدیهی است که آزادی مخالف نباید به آزادی توطئه و هتک حرمتهای اجتماعی بینجامد."