چکیده:
این مقاله بحثی است در باب ماهیت ماده(جوهر جسمانی)در فلسفه دکارت.دکارت در اصل فیلسوفی بوده است با دغدغه تأسیس یک علم.از این لحاظ وی کوشید تا در رقابت با فیزیک گالیلهای،فیزیکی صرفا ریاضی عرضه کند که بر اصول پیشینی مبتنی باشد.به یک معنی،تمامی تلاش فلسفی دکارت را باید ذیل این آرمان او قرائت کرد.این مقاله،هرچند به این نکته به صورت همهجانبه نمیپردازد،اما میکوشد با توصیف دیدگاه دکارت در باب ماهیت ماده برخی از لوازم این نظر را در حوزهء فیزیک دکارتی بررسی کند.
خلاصه ماشینی:
"همینطور چون ما عادت کردهایم فکر کنیم که بدون عمل هیچ حرکتی وجود ندارد و عمل هم نمیتواند قطع شود پس شخصی که به این نحو نشسته است بیشتر میتوان گفت که درحال سکون است تا در حال حرکت، زیرا خود او از هیچ عملی در وجود خویش آگاه نیست اما اگر عادت عمومی را رها کنیم و به حقیقت ماده[یعنی امتداد]توجه کنیم براساس حقیقت شئ از حرکت چه میتوان فهمید؟ «برای اینکه طبیعت مشخص حرکت را تعیین کنیم میتوان گفت که حرکت عبارت است از انتقال جزیی از ماده یا از یک جسم از کنار اجسامی که بدون فاصله با آن اتصال دارند و ما آنها را در سکون تلقی میکنیم به کنار اجسام دیگر.
زیرا در حقیقت همان امتداد در طول و عرض و عمق که تشکیلدهندهء فضاست تشکیلدهندهء جسم است و تفاوت آنها فقط در این واقعیت است که ما در جسم امتداد را به صورت جزیی در نظر میگیریم و تغییرات آنها را همراه با تغییرات جسم درک میکنیم،درحالیکه در مفهوم فضا برعکس یک وحدت کلی برای امتداد قائلیم بهطوری که اگر جسمی را که در فضای معینی قرار دارد از جای خود حرکت دهیم تصور نمیکنیم که امتداد آن فضا هم جابهجا شده باشد زیرا بر ما روشن است که همان امتداد تا وقتی که دارای همان شکل و اندازه است به جای خود باقی است و موقعیت آن نیست به برخی اجسام دیگر فرقی نکرده است و ما به همین وسیله فضا را تعیین میکنیم."