چکیده:
قاعدهء فلسفی«الواحد لا یصدر عنه الا الواحد»(از واحد جز واحد صادر نمیشود)را که معروف به قاعدهء«الواحد»است،بیشتر فیلسوفان مسلمان پذیرفته،در آثار خود مورد بحث قرار داده و مفاد آن را برهانی کردهاند.
بیتردید،این قاعدهء عقلی را نخستینبار فیلسوفان مسلمان مطرح نکردهاند،اما اینکه چه کسی آن را کشف کرده و برای بار نخست مورد بحث و گفتوگو قرار داده است،محل اختلاف حکمای اسلامی است. معلم ثانی،ابو نصر فارابی،ارسطو را مبتکر این قاعده میداند و در این باب به سخن فیلسوف معروف،زنون،که وی را از شاگردان ارسطو میداند،استناد میکند،1اما ابن رشد این قاعده را به دو فیلسوف قدیم یونانی،افلاطون و ثامسطیوس نسبت داده و در این باب نام ارسطو را به میان نیاورده است.2عثمان یحیی،این قاعده را در اصل تاریخی خود،دارای مبدیی افلوطینی میداند.3در کتاب ائولوجیا-که آن را حکمای مسلمان به عنوان کتاب ارسطو میشناختند اما درواقع خلاصهای از کتاب افلوطین است-مفاد این قاعده مورد بحث قرار گرفته است.4در میمر دهم از کتاب مذکور آمده است که:«اولین ابداع حق،شیء تام است که همان هویت عقل باشد».
خلاصه ماشینی:
"14 وی پس از آن،بحث را به جریان این قاعده میکشاند،بحثی صغروی مطرح میکند و میگوید:اگر مراد ایشان از واحد حقیقی،چیزی باشد که هیچگونه تکثری در آن راه ندارد-نه تکثر حقیقی و نه تکثر اعتباری-خواه پیش از صدور باشد و خواه پس از صدور،در آن صورت درست است که از چنان واحدی،کثرت صادر نمیشود اما این مسأله هیچگونه ثمرهای ندارد؛زیرا واحدی حقیقی بدانگونه که وصف شد،یافت نمیشود؛چرا که حتی خدای تعالی-که مقصود حقیقی از وضع این مسأله است-نیز چنان واحدی نیست.
35 ابن عربی در اینجا مستقیما وارد بحث وحدت خدا و کثرت عالم نمیشود اما به طور کلی مطلب مذکور-یعنی اثر عین واحد و اختلاف قوابل-را در یکی از ابواب بسیار مهم کتاب فتوحات که«باب معرفة النفس»36نام دارد،مطرح کرده که در آنجا رابطهء خدا و اسمای او با عالم را به تفصیل مورد بررسی قرار داده است.
55 اکنون،ابن عربی مطابق قرائتی که از قاعدهء«الواحد»دارد،به تفسیر قول حکما میپردازد و میگوید آنان درعینحال که به وحدت صادر اول قایلند،برای تبیین کثرات ناگزیر شدهاند که در آن،وجوه متعددی را اعتبار کنند که از آنها کثرت پدید آید؛ ایشان وقتی وجوه متعدد برای آن واحدی که صادر شده است،در نظر میگیرند،نسبت آن وجوه به واحد همان نسبت اسمای الهی به الله است؛پس،کثرت میتواند از خدا صادر شود.
چگونه محکوم حکم عقل شود کسی که خود خالق حکم و حاکم است؟»61 وقتی حکما ادعا میکنند که صدور کثیر از واحد سر از تناقض درمیآورد62و محال است،سخن ابن عربی این است که بحث تناقض و محال مربوط به حوزهء عقل فلسفی است و در عقلانیت عرفانی و معرفت اهل الله که ورای طور عقل قرار دارد،هیچگونه جایی ندارد؛زیرا خدا قادر بر محال عقلی است."