چکیده:
میرداماد و ملاصدرا دو استوانه حکمت اسلامی ایران زمیناند که یکی از استرآباد و
دیگری از شیراز برخاسته و در اصفهان به هم میرسند. هر یک صاحب اندیشههایی
ژرف در مسائل حکمت الهی، از جمله در جهانشناسی است که این مقاله مختصر به
پارهای از مبانی فکری و دیدگاههای آنان در این باب میپردازد بحث اصالت وجود یا
ماهیت و تعلق جعل به ماهیت یا وجود، از مبانی مورد اختلاف، و مباحثی چون حرکت
جوهری، حرکت سرمدی افلاک، حدوث دهری عالم یا حدوث زمانی بدون ابتدای
زمانی آن، و ربط حادث و قدیم از مسائل مورد توجه این دو حکیم در باب جهانشناسی
است که هر یک نظریه خاصی درباره آنها ابراز داشتهاند که در حد مجال این نوشتار
بررسی خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"نکته دیگر اینکه میرداماد با اشاره به سخن ارسطو که مسئله حدوث و قدم عالم را جدلی الطرفین نامیده، مینویسد: درست نیست که مراد از آن حدوث ذاتی یا حدوث زمانی باشد، زیرا حدوث ذاتی برای همه ممکنات به برهان ثابت است، و بدیهی است که عالم اکبر و نفس زمان و محلش و حامل محل آن (یعنی حرکت و فلک) و جواهر مفارق، مسبوق الوجود به زمان هستند، پس محل خلاف و جدلی الطرفین بودن مسئله، معنای سومی است که همان حدوث دهری و استناد نظام عالم به مبدع صانع از عدم صریح به وجود در ساحت دهر است به ابطال عدم و ابداع وجود، ابداعی دفعی دهری نه احداث مادی و زمانی.
پس افلاک نمیتوانند قدیم و سرمدی باشند، گرچه میرداماد نیز ازلی بودن افلاک را رد میکند، اما آنها را سازنده زمان و خارج و محیط بر افق زمان و موجود در وعاء دهر میداند که با فلسفه صدرایی سازگاری ندارد، بر این مبنا همه اجزای عالم حادث زمانیاند نه دهری و آنچه مقدم بر زمان است، خدا و اسماء، صفات و شئونات ذاتی اوست و دیگر راسم زمان تنها فلک نیست، بلکه هر امر مادی با تجدد و صیرورت خویش، راسم زمان است و زمانی که به واسطه حرکت منظومه شمسی حاصل میشود، زمان معیار و سنجش سایر حرکتها و زمانهاست، و هر شیء زمانمندی راسم زمان و با ترسیم زمان فنای خودش را نیز رقم میزند."