چکیده:
وجودشناسی (Ontology) یکی از عمدهترین مباحث فلسفی است که در فلسفه جدید
غرب بدان بیمهری شده است. در دوران جدید، مارتین هایدگر برای احیای
وجودشناسی تلاش زیادی کرد و مانند ملاصدرا کوشید تا از قلمروی مفهومی وجود فراتر
رفته و به عرصه حقیقت عینی وجود نزدیک شود.
از نظر هایدگر شناخت وجود تنها در شناخت دازاین و تحلیل اگزیستانسی مقدور است و
ملاصدرا هم راه شناخت وجود را ادارکات حضوری انسان میداند. هر دو فیلسوف در
فلسفه وجودی خود، مباحث مهمی درباره انسان، جهان، خدا، حرکت، زمان و لوگوس
یا کلام الهی مطرح کردهاند که به اختصار در این مقاله بررسی ومقایسه میشود.
خلاصه ماشینی:
"از عبارت هایدگر چنین بر میآید که «موجود به مثابه شیء و چیزی است که بهرهای از وجود دارد و به تعبیر دیگر، ماهیتی است که وجود در آن ظهور کرده است و وجودی تعین یافته و انضمامی در عالم و نظام هستی است و مسلما چنین چیزی از نظر ملاصدرا نیز بر ذات وجود قابل اطلاق نیست، لکن از نظر ملاصدرا، «موجود» مفهومی عام و مشترک است که از حقایق وجودی انتزاع شده است، مانند سایر معقولات ثانیه فلسفی که محل عروض آن ذهن بوده و محل اتصاف اشیا به آن در خارج است و چنین مفهومی فقط به عنوان یک مفهوم عام بر تمام حقایق به نحو مشترک معنوی قابل اطلاق است، هر چند حقیقت خارجی وجود دارای مراتب تشکیکی و شدت و ضعف است و از این جهت، هر مرتبهای غیر از مرتبه دیگر است و خصوصیات و آثار خاص خودش را دارد.
(پروتی: 1373، 106) اگر مقصود هایدگر از وجود و به تعبیر دیگر، عدم که دارای صفاتی از قبیل اعطا، افاضه، لطف، کلام، نور، ظهور، قدس و تعالی است و بنیاد همه موجودات تلقی میشود، همان خدای ادیان و علت اولی در مابعدالطبیعه باشد، اگرچه هایدگر چنین چیزی را نه انکار میکند و نه تصدیق و اساسا از این وادی بیرون است و از زاویه دیگری به بنیاد عالم مینگرد، تا چه اندازه با آنچه در حکمت متعالیه و عرفان اسلامی آمده، قابل تطبیق است؟ از آنجا که مراد و مقصود هایدگر از وجود، «وجود موجودات» است و موجودات اشیایی هستند که در جهان حضور دارند و پدیدارهایی زمانمند هستند و حتی اگر خدایی وجود داشته باشد، متحیث به حیث زمانی (temporal) است و اگرچه هر شیئی زمان خاص خود را دارد، اما نمیتوان گفت زمان موجود است، همانطور که نمیتوان گفت که وجود موجود است."