چکیده:
در این نوشتار،پس از بررسی این مبحث که تقسیم معرفت به حضوری و حصولی قیاسی است،این مسئله مطرح میشود که آیا مغایرت علم حضوری و حصولی اعتباری است یا حقیقی؟سپس نویسنده به بررسی ویژگیهای معرفتشناختی علم حصولی میپردازد و بدین نتیجه رهنمون میشود که«حکایت»مقوم علم حصولی و ذاتی تصور و تصدیق است.آنگاه به پاسخ این پرسش میپردازد که حکایت شأنی مفاهیم یا تصورات چگونه با ذاتی دانستن حکایت برای آنها سازگار است؟ در ادامه،اقسام علم حصولی و تقسیم اولیهء آن به تصور و تصدیق،و حقیقت تصور و تصدیق بررسی میشود و تمایز تصور و مفهوم و معنا،و رابطهء تصدیق و قضیه و رابطهء اعتقاد،باور،ایمان، پذیرش و دیگر واژههای همگن با تصدیق،مورد توجه قرار میگیرند.
خلاصه ماشینی:
"آنگاه به پاسخ این پرسش میپردازد که حکایت شأنی مفاهیم یا تصورات چگونه با ذاتی دانستن حکایت برای آنها سازگار است؟ در ادامه،اقسام علم حصولی و تقسیم اولیهء آن به تصور و تصدیق،و حقیقت تصور و تصدیق بررسی میشود و تمایز تصور و مفهوم و معنا،و رابطهء تصدیق و قضیه و رابطهء اعتقاد،باور،ایمان، پذیرش و دیگر واژههای همگن با تصدیق،مورد توجه قرار میگیرند.
آیا منظور این است که صورتهای ذهنی به لحاظ ذات معلوم به علم حضوریاند،اما از جهت دیگری و با نظر گرفتن حیثیت و اعتبار دیگری در آنها-یعنی در مقایسه با واقعیتهای خارجی و به اعتبار اینکه حاکی از آنها هستند-حصولیاند؟آشکار است که چنین تفسیری از«اعتبار»به معنای ساختگی یا فرضی بودن نیست و این ویژگی علم حصولی را،که امری واقعی است،نفی نمیکند.
اکنون زمان آن فرارسیده است که ببینیم تصدیق در اصطلاح منطقی-که قسیم تصور است- به چه معناست؟آیا در منطق،در یکی از معانی سه یا چهارگانهء مذکور به کار رفته و به لحاظ آن معنا،اصطلاح شده است یا آنکه معنای ویژهای غیر معانی لغوی مذکور دارد؟ گر چه از عبارت ابن سینا در دانشنامهء علائی و دیگران03بر میآید که«تصدیق»در اصطلاح منطق،به معنای گرویدن-یعنی معنای دوم-است،بلکه برخی دیگر نیز اصطلاح «تصدیق»را به باور داشتن و اذعان یا اعتقاد تفسیر کردهاند،13اما به نظر میرسد که این گفته یا استظهار قابل مناقشه است."