خلاصه ماشینی:
"ویژهنامهی احمد رضا احمدی (به تصویر صفحه مراجعه شود) *منوچهر آتشی >شاعر بیرونجسته از بطن جنجالها(دیداری با احمدی)که شیفتهی سکوت و سادگی است در گرماگرم تثبیت شعر نیمایی-به خصوص وزن نیمایی-که برای شاعران مشهور و پیروانشان خود غنیمتی بود،انتشار یک مجموعه،به قول بعضیها، با نوشتههایی نامأنوس،با عنوان«روزنامهی شیشهای»هیاهویی دیگر برانگیخت.
احمدی،میدانی،بعضیها هنوز تو را توی جلد همان جوانک تخس میبینند که با پیش کشیدن آن«نوشتههای نامانوس»توی«روزنامهی شیشهای»به عنوان شعر،سروصدای جماعت معتادان به شعر موزون و مقفی و حتی طرفداران «اوزان شکستهی نیمایی»را درآورد و به عقیدهی خیلیها بهانه به دست مخالفین در کمیننشستهی شعر داد که گرمتر بتازند-میخواهم اولا بدانم تو با آن روزها یا بهتر بگویم با روزنامهی شیشهای چقدر فاصله گرفتهای؟ نمیدانم من هنوز«هستم»که جوان باشم یا به قول شما که با حسن نیست میگویید جوانک-یک «ک»طلب شما!-اما نمیدانم چرا میگویند نوشتههای نامانوس دیوار شیشهای.
از شما نمیپرسم، آقای آتشی،از خودم میپرسم که دیگر در این روزها مجبورم حضور داشته باشم،که من چقدر شعر را باور دارم،آیا منطق شعر من یا شما و یا کسی که زبانش را نمیدانم،میتواند آتشفشان را مبدل به حبابی کند؟گل را وادار به سکوت کند؟این سکوت را با سکوت ساعت ده صبح ادارات دولتی اشتباه نکنید!در گرمای این اتاق دو کارمند،با فراموش کردن زمان حال،از شعر پررنگ میشوند و قوس (به تصویر صفحه مراجعه شود) *عکس از افشین شاهرودی و قزح،آن روز در اداره است."