چکیده:
مدیران مالی همواره درگیر اتخاذ تصمیم در ارتباط با تأمین مالی با نگرش تحلیل هزینه- منفعت هر روش و نیز تطبیق نرخ بازده سرمایهگذاریها و نرخ بهرهی پرداختی میباشند.این پدیده به علت ظهور پارادایم نمایندگی1و همچنین تغییرات بازده و ریسک ناشی از عملکرد تأمین مالی شرکتها،یکی از چالشبرانگیزترین مباحث حوزهی بازارهای تأمین سرمایه است. عوامل موثر بر نگرش مدیران مالی در ارتباط با منابع و مصارف سرمایه،چرایی و چگونگی انتخاب منبعی خاص را با توجه به مقتضیات محیط بیرون و نیز پدیدههای غالب درون شرکتی تعیین میکند.در چنین شرایطی،تحقیق حاضر سعی کرده است با تمرکز بر عملکرد مالی شرکتهای سهامی عام پذیرفته شده در بورس تهران،مقولهی ساختار سرمایه2را با مقولهی تغییرات پارامترهای درونی شرکتها در قالب ساختار مالکیتی و صنعتی متفاوت آنان به منظور ارائهی رویکردهایی نوین در عرصهی توسعه بازارهای مالی و خلق منابعی خاص بازبینی کند. این نگرش میتواند با رعایت اصولی انطباقی از جمله اصل تطابق و با توجه ویژه به متغیرهای بیثبات محیطی و همچنین مزایا و معایب روشهای مختلف تأمین مالی موجب تعدیل مناسب تصمیمات حوزهی تأمین سرمایهی شرکتها گردیده و کارایی3بازار و اثربخشی4شرکت را در پی داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
"(مییرز3،6991)در این تحقیق به دنبال این هستیم که بدانیم آیا استفادهی شرکتها از اهرم مالی منوط به پارامترهای خاص درون شرکتی است و یا اینکه عوامل احتمالی دیگری غیر از ویژگیهای شرکت در تغییر آن مؤثر است؟ همانگونه که اشاره گردید این بررسی به علت روش خاص انجام آن میتواند رهیافتی کاربردی به منظور ترسیم برنامهی«حداکثرسازی ارزش شرکت4»ارائه کند.
بدین ترتیب در تحقیق حاضر به دنبال این هستیم که به روش علمی ثابت کنیم که آیا در بازار بورس ایران نیز موضوع استفاده از بدهی در ساختار سرمایه با توجه به ویژگیهای شرکت،آنچنان که در بازارهای خارج از کشور اهمیت دارد،مهم است؟به (1)- RawallySidner (2)- Policy of financing (3)- Mayers (4)- Maximising of corporate value عبارت دیگر آیا مدیران مالی شرکتها،در ارتباط با استفاده از اهرم با توجه به ویژگیهای داخلی شرکت تصمیمی گرفتهاند یا خیر؟ پیشینهی تحقیق موضوع ساختار سرمایه را برای نخستین بار مودیلیانی-میلر1در دههی 0691 مطرح کرده است.
(مدرس، عبد اله زاده،1831،ص 031) فرضیات تحقیق در این تحقیق اثر متغیرهای درونی شرکت از جمله اندازهیشرکت1،سودآوری2، داراییهای مشهود3و فرصتهای رشد4با در نظر گرفتن تئوری نمایندگی-از طریق توجه به ترکیب مالکیت-و نیز نوع فعالیت شرکتها در قالب صنایع مختلف بر اهرم مالی(ساختار سرمایه)مورد بررسی و آزمون قرار گرفته است.
پس از تعدیلات پیاده شده بر روی دادهها،با برازش نهایی متغیرها در دامنههای مورد نیاز،میزان ارتباط آنان مشخص خواهد شد نمودارهای زیر که براساس رگرسیون کوانتیل و روش Loess به دست آمده است مبین عدم قابلیت برازش مدل به علت پراکندگی نامناسب دادهها است: نمودار شمارهی(01)برازش نهایی دادهها در روش کوانتیل (به تصویر صفحه مراجعه شود) نمودار Loess که شکل واقعی پراکندگی متغیر پاسخ در قبال متغیر مستقل را نشان میدهد،مؤید این نکته است که عملا در اینجا هم به برازش یک مدل رگرسیونی که شرایط احراز یک مدل مناسب را داشته باشد قادر نیستیم."