چکیده:
ذهن بشر سرشار از پرسشهایی در مورد مبدا آفرینش عالم است: آیا جهان را خالقی
است؟ آیا میتوان خالق عالم را شناخت؟ آیا میتوان وجود چنین خالقی را از راه
عقل اثبات کرد؟ آیا در متون دینی راهی برای اثبات وجود خدا وجود دارد؟ تقریر
آن چگونه است؟ و پیشفرضهای پذیرفته آن کداماند؟ آیا خداوند دارای صفت است؟
رابطه صفتبا ذات خداوندی چگونه است؟ آیا صفت عین ذات خداستیا زائد بر ذات
اوست؟ آنچه میخوانید تلاشی است که درصدد پاسخگویی به پرسشهای فوق از منظر حضرت
علیعلیه السلام است.
خلاصه ماشینی:
"مقدمه آیا از نظر امیرالمؤمنینعلیه السلام ممکن استبر وجود خداوند متعال علم استدلالی و برهانی اقامه کرد؟ و آیا در کلام حضرتش، استدلالیبروجود خدایمتعال آمده است؟ اگر پاسخ مثبت است، تقریر استدلال چگونه است؟ آیا خدا را میتوان به صفتی متصف کرد؟ پیش از ورود به بحث، لازم است توجه کنیم که واژه «خدا» و معادلهای آن در زبانهای گوناگون، این مفهوم را به ذهن القا میکند که مسمای آن بر فرض وجود، دارای همه کمالات است.
اگر پاسخ به این پرسش این قدر روشن است، پس چرا این پرسش مطرح میشود؟ این پرسش به دو مطلب نظر دارد که در مورد صفات خدا مطرح شده است: اولا، در تعلیمات اهل بیتعلیهم السلام، نفی صفات آمده است و نیز امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه اول نهجالبلاغه، آشکارا فرمودهاند: «و کمال الاخلاص له نفی الصفات عنه لشهادة کل صفة انها غیر الموصوف و شهادة کل موصوف انه غیر الصفة» ; (21) کمال اخلاص برای خدا، نفی صفات از اوستبه سبب اینکه هر صفتی گواهی میدهد غیر از موصوف است و هر موصوفی گواهی میهد غیراز صفت میباشد.
البته این قاعده که خاص، عام را در مثبتین یا منفیین تخصیص نمیزند در صورتی است که قرینهای دال بر تخصیص وجود نداشته باشد و به نظر میرسد در بحثحاضر، قرینهای دال بر تخصیص وجود دارد; زیرا با آنکه در بعضی از این کلمات، صفات به طور مطلق نفی میشود، در عین حال، در مقام تبیین حکمشان، محذور و محدود شدن خدا را مطرح میکنند: - «و لم تحط به الصفات فیکون بادراکها ایاه بالحدود متناهیا» ; (35) - «و کمال الاخلاص تفی الصفات عنه لشهادة کل صفة انها غیر الموصوف و شهادة کل موصوف انه غیر الصفة."