چکیده:
نویسنده درصدد بیان و اثبات جامعیت قلمرو شریعت اسلام و جاری بودن آن در همه
ابعاد حیات بشری است. پس از بیان گونههای مختلف واکنش متفکران مسلمان به
چالشهای پس از دوران استعمار درباره شریعت، از دو دسته عمده نام میبرد: از
اصلاحگرانی چون محمد عبده، که با گرایش به نوعی اصلاح، قلمرو جامع و وسیعی برای
شریعت قائل شدهاند و از مخالفان آنها، که قلمرو شریعت را محدود به امور و مسائل عبادی
کردهاند. سپس، میان قلمرو و محتوای شریعت تمایز قائل شده و از قائلین به
پروتستانتیزم اسلامی به عنوان کسانی که از جمله قائلین به محدودیتشریعتاند
نام برده و به نقد و بررسی ادله آنها پرداخته و این سودای قلبی عدهای را، باطل و
پوچ دانسته است. با اشاره به پروتستانتیزم مسیحی و زمینههای تاریخی و
اعتقادی آن، منکر هرگونه وجه مشترکی میان این دو میشود. آنگاه به تفصیل وارد
ادله کسانی میشود که قائل به قلمرو محدود برای شریعتشدهاند و به نقد و بررسی آنها
میپردازد. در پایان نیز، بر جامعیتشریعت اسلام و نیز ضرورت پرداختن به
رشتههای گوناگون و جدید غربی از وجه نظر اسلامی تاکید کرده و به علوم قدیم
اسلامی و ارتباط تلاشها و تحقیقات علمای قدیم با تحقیقات و تلاشهای متفکران
معاصر اسلامی اشاره میکند.
خلاصه ماشینی:
"واکنشی که مسلمانان اصیل نسبتبه این امر نشان دادند به چند صورت بود: برخی، چون محمد عبده، متکلم مصری (متوفای 1905 م) که از آنان با عنوان تجددگراها ( modernists) یاد میشد، اذعان کردند که باید روش تفسیر و برداشت از شریعت را مورد تجدید نظر قرار داد تا با اقتضائات زندگی متجدد و مدرن منطبق شود.
با این حال، لازمه اختلاف نظر در علوم، آن نیست که نظرات مختلف از اعتبار یکسانی برخوردار باشند، زیرا هر چند اختلاف نظرهای موجود در میان فیزیکدانان نظریهپرداز مطمئنا بیش از اختلاف نظرهایی است که در میان مجتهدین وجود دارد، اما به هر حال در هر دو مورد لازمه رفع اختلاف نظرها، تحقیق، تحلیل و استدلال نقادانه درباره میزان اهمیتیافتههای مختلف و نیز میزان قوت و ضعف تبیینها و استنباطهای گوناگون میباشد و منظور ما از مجتهد دقیقا همان کسی است که در این نحوه استدلال و تحقیقات درباره شریعت وارد شده و به بررسی بپردازند.
4- برخورداری از نعمت عقل یکی از دلایلی که بارها برای محدود کردن قلمرو شریعت آورده شده است، دلیل عقلی است و آن اینکه خداوند بشر را برخوردار از موهبت عقل کرده است تا خود او بتواند از عهده حل مشکلات زندگیاش برآید، و چنانچه بخواهیم راه حل همه مشکلات و مسائل زندگی را در احکام دینی جستوجو کنیم، این کار خود نقض غرض و اراده خدا خواهد بود.
اسلام را نباید راه حل سطحی همه مسائل و مشکلات زندگی دانست; بلکه باید آن را یک جهتدهنده و ارشادکننده نسبتبه این مسائل محسوب کرد، جهتدهندهای که خواهان تلاش برای زیستن مطابق با اراده خداوند است، و البته مسائل علمی و فکری خاص خود را نیز مطرح میکند."