چکیده:
از نظر هگل، وجود چون تعین ندارد، صفت هم ندارد. این وجود به موجود تبدیل میشود.
این وجود محدود، به ربط مطلق و به وجود لنفسه متبدل میگردد. عدم مطلق و یا عدم
محض، بیتعین و فاقد کثرت است. موجود، هستی متعین است. تعین او، تعینی وجودی
است. به سبب همین تعین، تغیرپذیر و محدود است. بنابراین، وجود محض و عدم محض
یکی هستند، ولی آنچه حقیقت دارد نه وجود است، نه عدم، بلکه این است که وجود به
عدم و عدم به وجود درآورده میشود.تفسیر دیدگاههای هگل، این فیلسوف غامضگو و پیچیدهنویس، در میان دانشوران و اهل
فن، ماجرای درازی دارد. اما آنچه پیداست این است که تفسیر و برگردان دیدگاههای هگل
از زبان اصلی خود، برای اندیشهوران جامعه اسلامی ما هماره تازگی داشته و دارد. این
مقال، برگردان بخشی از مقاله «وجود» از بیست مقاله هگل، توسط استاد شهید آیتالله
دکتر بهشتی است. این نوشته پس از حدود سه دهه، اکنون برای اولین بار، توسط یکی از
شاگردان آن شهید تنظیم و در اختیار علاقهمندان قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"اگر این نتیجه که «وجود و عدم یکی هستند» عجیب نماید یا تناقضآمیز و نامعقول به نظر برسد، نباید بدان اعتنا کرد، بلکه باید از این شگفتزدگی در شگفت شد که خود را در فلسفه این چنین نو و بدیع نشان میدهد، ولی فراموش میکند که در این علم قواعدی مطرح میشوند بکلی جدا و مغایر با وجدانیات متعارف و آنچه به نام «فهم عمومی و متعارف انسان» نامیده میشود، و ضرورت ندارد که حتما فهم سالم هم باشد، بلکه فهمی است پرورده شده و معتاد به تجریدهای ذهنی، به عقاید دینی، یا از آن بالاتر، به اعتقادات خرافی به مجردات.
به دلیل آنکه این اتحاد وجود و عدم به عنوان نخستین حقیقت، یک بار و برای همیشه مبنای اصلی قرار میگیرد و مایه اصلی همه مطالب آینده را تشکیل میدهد، بنابراین، غیر از خود شدن، همه مطالب و قواعد منطقی دیگر، مانند موجود و کیفیت و به طور کلی، همه مفاهیم فلسفه، مثالها و نمونههای این اتحادند.
فقط میتوان چند تا از آنها را ذکر کرد: یکی از عوامل گوناگون این در هم بر هم شدن ذهن این است که شعور آدمی برای این قانون تجریدی و مطلق منطقی، صور ذهنی یک واقعیت عینی را پیش میکشد، ولی فراموش میکند که در اینجا بحث از چنین واقعیت عینی نیست، بلکه سخن صرفا از وجود و عدم محض و مطلق است، و تنها باید این دو را در ذهن داشت.
هر دو یکی هستند؛ یعنی شدن، و بنابراین، این دو جهت متمایز در یکدیگر ادغام و با هم دوشادوش میگردند: یکی عبارت است از سپری شدن که وجود به عدم متبدل میشود، ولی همین عدم نیز ضد خویشتن است؛ تبدل به وجود، پدید آمدن."