خلاصه ماشینی:
"عدم تربیت درست و فساد نگهبانان: از نظر افلاطون برای دفاع از دارایی شهر و جنگ با مهاجمان نیاز به عدهای به نام نگهبان است و این نگهبانان باید دارای صفات ویژه جسمی و روحی باشند وگرنه خود آنها باعث انحراف و تباهی شهر خواهند شد.
اختلاط طبقات سهگانه (طلا، نقره، آهن): از نظر افلاطون چون زمامداران نمیتوانند تشخیص دهند که امر زاد و ولد در نوع بشر تابع چه قوانینی است، بچههایی که به دنیا میآیند افراد ناشایستهای خواهند بود و در نتیجه، جنس بشر که طلا و نقره و آهن است با هم اختلاط پیدا میکند و این امر موجب کینه و جنگ میشود که بزرگترین خطر برای جامعه است.
زمامدارانی که برای اداره امور شهر تربیت شدهاند با همه حکمتی که آموخته و تجربهای که اندوختهاند، نمیتوانند تشخیص دهند که امر زاد و ولد بشر تابع چه قوانینی است، سرانجام اطفالی در مواقع نامناسب از آنان به وجود خواهند آمد و چون آنها مردان ناشایستهای هستند وقتی به جای پدران خود زمام کار را به دست گیرند و به شغل نگهبانی مشغول شوند، اول تربیت روحی و سپس تربیت بدنی را بیاهمیت تلقی خواهند نمود.
(59) جمع بین حکومت استبدادی و دموکراسی در هر جامعهای دو طبقه وجود دارد: «عدهای باید فرمان بدهند و دیگران باید اطاعت کنند» (60) حال برای اجرای درست قوانین، افلاطون چه نوع نظام سیاسی را پیشنهاد میکند؟ افلاطون با ستایش از قانون اساسی اسپارت به خاطر محدود کردن حکومت پادشاهی، میگوید: «گمان میکنم یکی از خدایان عنان سرنوشت کشور شما را به دست گرفت و نگذاشت قدرت سلطنت در دست یک شهریار بماند، بلکه آن را به دو پادشاه..."