خلاصه ماشینی:
تأسف این پسر سیزده ساله از این است که،به سبب ساعت کار پدر و مادرش در مغازۀنانوایی،نمیتواند آنها را زیاد ببیند حقیقتاین است که ساعت کار آنها ساعت کارمردم دیگر یکی نیست.
دختران و پسران سیزده ساله،که نهکودکند و نه هنوز بالغ،و ما در این بررسیو تحقیق با آنها به بحث و گفتگو پرداختهایم،به خوبی از وضع و موقعیت مشکل خود آگاههستند.
داوری بعضی از این سیزده سالگان درمورد پدرها و مادرهایشان بسیار سخت وبیرحمانه است.
» آیا آنها برای ما فردای بهتری را تدارکدیدهاند؟بعضی از سیزده سالگان صمیمانه اینطور فکر میکنند و به خودشان اعتماد دارند.
دختری که پدر و مادرشپزشک هستند میگوید:«چرا باید این وضعتغییر کند؟همین حالا هم آدم هرچه دلش می-خواهد دارد.
اما،بسیاری از سیزده سالگان-مخصوصاآنهایی که به طبقات کم درآمد و محروم تعلقدارند-در خارج از مدرسه به حال خود رهاشدهاند و نمیدانند که با این استقلال چهبکنند.
دران و مادران خسته و مایوس وجود این نشیب و فرازها و این کشمکشهادر زندگی سیزده سالگان سبب شده است کهبرای پدران و مادران آنها وضع دشواری پیشبیاید.
سختگیری پدر و مادر بیشتر از آن جهتقابل توجیه نیست که خانواده برای فرزندان،در سیزده سالگی،تنها پناهگاه در برابرفشارها و تجاوز جامعۀ صنعتی و تنها جاینسبتا متعادل در این دنیای نامتعادل و دیوانهاست و فراز از خانواده تعادلی را که به بهایگرانی به دست آمده است به هم خواهد زد.
زیرا پیدا کردن اینجا،دراجتماعی که از وجود سیزده سالگان بیخیر استو آنها را به حال خود رها کرده است،کاریاست بس دشوار و دری که دوران کودکی رابه دوران بلوغ میپیوندد دری است بسیارتنگ.